autobiographical

/ˌɔːtoʊˌbaɪəˈɡræfɪkl̩//ˌɔːtəʊˌbaɪəˈɡræfɪkl̩/

معنی: مربوط بشرح حال خود، خودزیستنامهای
معانی دیگر: خودزیستنامه ای، مربوط بشرح حال خود

جمله های نمونه

1. This massive autobiographical work was the logical culmination of her long career.
[ترجمه گوگل]این اثر بزرگ زندگینامه ای اوج منطقی کار طولانی او بود
[ترجمه ترگمان]این کار autobiographical بزرگ، نقطه اوج کار طولانی او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The film is autobiographical and the central character is played by Collard himself.
[ترجمه گوگل]این فیلم زندگینامه ای است و شخصیت اصلی آن را خود کولارد بازی می کند
[ترجمه ترگمان]این فیلم متعلق به زندگی شخصی خود Collard است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In his autobiographical poem'The Prelude ', Wordsworth describes his boyhood in the Lakes.
[ترجمه گوگل]وردزورث در شعر زندگی‌نامه‌ای خود «پیش‌لود»، دوران کودکی خود را در دریاچه‌ها توصیف می‌کند
[ترجمه ترگمان]وردزورث در شعر خود به نام پیش درآمد، دوران کودکی خود را در ناحیه دریاچه ها شرح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The brief autobiographical passages scattered throughout are meant to suggest that I see myself as not above but in the story.
[ترجمه گوگل]قسمت‌های مختصر زندگی‌نامه‌ای که در سرتاسر پراکنده شده‌اند به این معنی است که من خود را نه در بالا، بلکه در داستان می‌بینم
[ترجمه ترگمان]این خاطرات کوتاه زندگی که در سراسر جهان پخش شده اند به این معنی است که من خود را نه در بالا، بلکه در داستان می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There has been very little previous research on autobiographical memory.
[ترجمه گوگل]تحقیقات قبلی بسیار کمی در مورد حافظه زندگینامه ای انجام شده است
[ترجمه ترگمان]تحقیقات قبلی کمی در مورد حافظه مربوط به زندگی شخصی انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The autobiographical narratives of this period are saved from personal triviality by the force of visionary insight.
[ترجمه گوگل]روایت‌های زندگی‌نامه‌ای این دوره با نیروی بینش رویایی از بی‌اهمیت شخصی نجات می‌یابد
[ترجمه ترگمان]روایت زندگی شخصی از این دوره، ناشی از قضاوت شخصی توسط نیروی بینش شخصی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Cornell was the most autobiographical of artists, for ever relating his life story -- or lack of one -- in his work.
[ترجمه گوگل]کرنل زندگی‌نامه‌نویس‌ترین هنرمندی بود که تا به حال داستان زندگی‌اش - یا نداشتن آن - را در آثارش بازگو کرد
[ترجمه ترگمان]کورنل the هنرمند برای همیشه در ارتباط با داستان زندگی اش - - یا فقدان یک - - در کارش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sadly, for it was a lively, largely autobiographical piece, it would never see the light of day.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، از آنجایی که این یک قطعه سرزنده و عمدتاً زندگی نامه ای بود، هرگز نور روز را نخواهد دید
[ترجمه ترگمان]متاسفانه این یک قطعه زنده و زنده بود که هرگز نور روز را نخواهد دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. BORSTAL BOY is the autobiographical record of Behan's experiences from that day through his imprisonment, trial, remand to reform school and final release.
[ترجمه گوگل]BORSTAL BOY شرح زندگینامه‌ای از تجربیات بهان از آن روز از طریق حبس، محاکمه، بازداشت برای اصلاح مدرسه و آزادی نهایی است
[ترجمه ترگمان]پسر borstal شرح حال زندگی خود را از آن روز به دلیل زندانی شدن، محاکمه، تحویل به مدرسه اصلاح و رهایی نهایی از آن تجربه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Autobiographic work. You are an autobiographical photographer (you love to photograph your friends). Can you tell me something about that?
[ترجمه گوگل]کار اتوبیوگرافی شما یک عکاس اتوبیوگرافیک هستید (دوست دارید از دوستان خود عکس بگیرید) می توانید چیزی در مورد آن به من بگویید؟
[ترجمه ترگمان]Autobiographic کار می کنند شما یک عکاس زندگی شخصی هستید (که دوست دارید از دوستان خود عکس بگیرید) می توانی راجع به آن چیزی به من بگویی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Unlike Lowell's, his poems are neither autobiographical nor confessional.
[ترجمه گوگل]برخلاف شعر لاول، اشعار او نه زندگی نامه ای هستند و نه اعترافی
[ترجمه ترگمان]برخلاف لوول، اشعارش نه زندگی شخصی و نه confessional هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lessing's fiction is autobiographical, much of it emerging out of her experiences in Africa.
[ترجمه گوگل]داستان‌های لسینگ زندگی‌نامه‌ای هستند و بیشتر آن از تجربیات او در آفریقا سرچشمه می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]داستان لسینگ autobiographical است، که بیشتر آن از تجربیات او در آفریقا خارج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You'll begin to see the autobiographical odds and ends that are hidden in his work.
[ترجمه گوگل]شما شروع به دیدن شانس ها و پایان های زندگی نامه ای خواهید کرد که در کار او پنهان است
[ترجمه ترگمان]شما شروع خواهید کرد تا میزان autobiographical و ends را که در کارش مخفی است، ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After reliability coefficient and validity testing, the final autobiographical sense measurement scale of novice drivers is composed of 5 factors and 20 items and hermeneutic shows 70. 23%.
[ترجمه گوگل]پس از آزمون ضریب پایایی و روایی، مقیاس نهایی سنجش حس سرگذشتی رانندگان مبتدی از 5 عامل و 20 گویه تشکیل شده است و هرمنوتیک 70 23 درصد را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]پس از آزمایش اعتبار و اعتبار قابلیت اطمینان، معیار سنجش و سنجش اعتبار و سنجش اعتبار، از پنج عامل و ۲۰ قلم و هرمنوتیک ۷۰ تشکیل شده است ۲۳ %
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His novels are largely autobiographical, ie though fictional they describe many of his own experiences.
[ترجمه گوگل]رمان‌های او عمدتاً زندگی‌نامه‌ای هستند، یعنی اگرچه تخیلی بسیاری از تجربیات او را توصیف می‌کنند
[ترجمه ترگمان]رمان های او به طور عمده مربوط به زندگی شخصی خود هستند، به طوری که با اینکه شخصیت تخیلی بسیاری از تجربیات خودش را توصیف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مربوط به شرح حال خود (صفت)
autobiographic, autobiographical

خودزیستنامه ای (صفت)
autobiographic, autobiographical

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to or resembling an autobiography (account of a person's life written by himself)
a piece of writing that is autobiographical relates to events in the life of the person who has written it.

پیشنهاد کاربران

autobiographical novel: رمان شرح احوال گونه
{مربوط به} زندگی نامه شخصی
مثال:
The autobiographical accounts of Vietnam prisoners of war.
داستان های {مربوط به} زندگی نامه شخصی زندانیان جنگ ویتنام
وصف الحالی
مطابق با زندگی خود
مطابق با سرگذشت خود
شرح حال خود
توصیف خود

وصف الحالی
حدیث نفسی
خودزندگینامه ای
خودزیستنامه ای

بپرس