authorized

/ˈɒθəˌraɪzd//ˈɔːθəraɪzd/

مصوب، مجاز، معتبر، روا، مورد تایید و تصدیق، ماذون، دارای اختیار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: endowed with official permission or authority; given legal approval.
متضاد: forbidden, unofficial
مشابه: official, rightful, valid

- an authorized courier
[ترجمه گوگل] یک پیک مجاز
[ترجمه ترگمان] یه پیک مجاز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- an authorized biography
[ترجمه گوگل] بیوگرافی مجاز
[ترجمه ترگمان] یک زندگینامه مجاز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an authorized biography
زندگینامه ی مجاز (که با اجازه و همکاری خانواده ی شخص تهیه شده است)

2. an authorized salesman
فروشنده ی مجاز

3. who authorized you to. . . ?
کی به شما اجازه داد که. . . ؟

4. a fully authorized representative
نماینده ی تام الاختیار

5. he is authorized to finalize the deal
او اختیار دارد که معامله را تمام کند.

6. he is not authorized to spend the budget as he pleases
او حق ندارد بودجه را به میل خود خرج بکند.

7. only consular officers are authorized to visa passports
فقط صاحب منصبان کنسولگری اختیار زدن ویزا به گذرنامه ها را دارند.

8. the attack had been authorized by the president
حمله توسط رئیس جمهور مورد تصویب قرار گرفته بود.

9. The government authorized an irrigation project.
[ترجمه گوگل]دولت مجوز اجرای پروژه آبیاری را صادر کرد
[ترجمه ترگمان]دولت یک پروژه آبیاری را مجاز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The document must be signed by an authorized signatory of the company.
[ترجمه گوگل]سند باید توسط امضاء کننده مجاز شرکت امضا شود
[ترجمه ترگمان]این سند باید توسط امضا کننده مجاز شرکت امضا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Congress authorized the new tax on tobacco.
[ترجمه گوگل]کنگره مالیات جدید بر تنباکو را مجاز کرد
[ترجمه ترگمان]کنگره مالیات جدید در مورد تنباکو را تصویب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The soldiers were authorized to shoot at will.
[ترجمه A.H] سربازان مجاز به شکلیک به ویل شده بودن
|
[ترجمه گوگل]سربازان مجاز به تیراندازی به میل خود بودند
[ترجمه ترگمان]سربازان اجازه شلیک به ویل را داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We are authorized to receive contributions for the Red Cross.
[ترجمه گوگل]ما مجاز به دریافت کمک برای صلیب سرخ هستیم
[ترجمه ترگمان]ما حق دریافت کمک برای صلیب سرخ را داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They have authorized awards of £900 to each of the victims.
[ترجمه گوگل]آنها جوایز 900 پوندی را برای هر یک از قربانیان مجاز کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها به هر یک از قربانیان به ۹۰۰ پوند جایزه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I have authorized the bank to stop payment of the cheque.
[ترجمه گوگل]من به بانک اجازه داده ام که پرداخت چک را متوقف کند
[ترجمه ترگمان]من به بانک اجازه دادم که پرداخت چک را متوقف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I'm not authorized to give you a refund - I'll have to check first.
[ترجمه گوگل]من مجاز به بازپرداخت شما نیستم - ابتدا باید بررسی کنم
[ترجمه ترگمان]من اجازه نمیدم که بهت پول پس بدم - اول باید چک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[صنعت] مجاز، مصوب

انگلیسی به انگلیسی

• empowered, given authority; permitted, sanctioned; justified, warranted; certified, accredited (also authorised)

پیشنهاد کاربران

در اختیار قرار داده شده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : author / authorize
✅️ اسم ( noun ) : author / authorization / authoress / authoring / authority / authorizer authoritarian / authoritarianism / authorship
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : authorial / authoritarian / authoritative / authorized / authorizable
✅️ قید ( adverb ) : authoritatively

authorized partner
نمایندگی انحصاری
authorized ( علوم نظامی )
واژه مصوب: مجاز
تعریف: ← هواگرد مجاز
مجاز
دولتی
قانونی
مجاز، مصوب، مامور، مختار، موجه
مصوب
مجاز

بپرس