authoritarianism

/əˌθɔːrəˈteriəˌnɪzəm//ɔ:ˌθɒrɪˈteəriənˌɪzəm/

فلسفه ء تمرکز قدرت یا استبداد

جمله های نمونه

1. Authoritarianism is historically inimical to genuine invention.
[ترجمه گوگل]اقتدارگرایی از نظر تاریخی با اختراع واقعی دشمنی دارد
[ترجمه ترگمان]Authoritarianism از لحاظ تاریخی مغایر با اختراع حقیقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In a continent where economic successes are rare, authoritarianism may seem a lesser evil than abject poverty.
[ترجمه گوگل]در قاره‌ای که موفقیت‌های اقتصادی نادر است، اقتدارگرایی ممکن است بدتر از فقر مطلق به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]در قاره ای که موفقیت های اقتصادی نادر هستند، استبداد ممکن است بد کمتری نسبت به فقر مطلق به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Authoritarianism will connote a more encompassing array of nondemocratic practices and control over citizens' political behavior.
[ترجمه گوگل]اقتدارگرایی مجموعه ای فراگیرتر از رویه های غیر دموکراتیک و کنترل رفتار سیاسی شهروندان را در بر خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]Authoritarianism هم یادآور مجموعه ای more از اقدامات nondemocratic و کنترل بر رفتار سیاسی شهروندان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Post-revolutionary bureaucratism consisted of authoritarianism, unrealistic planning and red tape.
[ترجمه گوگل]بوروکراتیسم پس از انقلاب شامل اقتدارگرایی، برنامه ریزی غیرواقعی و تشریفات اداری بود
[ترجمه ترگمان]bureaucratism پس از انقلاب شامل authoritarianism، برنامه ریزی غیرواقعی و نوار قرمز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The country's authoritarianism and uniformity owe much to the state's overweening power.
[ترجمه گوگل]اقتدارگرایی و یکنواختی کشور مدیون قدرت بیش از حد دولت است
[ترجمه ترگمان]استبداد و یکپارچگی کشور به قدرت overweening دولت مدیون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One critical element of authoritarianism, shared with a dictatorship, is the absence of a limited mandate.
[ترجمه گوگل]یکی از عناصر حیاتی اقتدارگرایی که با دیکتاتوری مشترک است، فقدان یک مأموریت محدود است
[ترجمه ترگمان]یکی از عناصر حیاتی استبداد، که با دیکتاتوری به اشتراک گذاشته می شود، فقدان اختیارات محدود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bureaucratism and authoritarianism run counter to Chairman Mao's teachings.
[ترجمه گوگل]بوروکراتیسم و ​​اقتدارگرایی در تضاد با آموزه های رئیس مائو است
[ترجمه ترگمان]Bureaucratism و استبداد بر خلاف آموزه های مائو عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Only authoritarianism carries no effectiveness in R & D tasks.
[ترجمه گوگل]فقط اقتدارگرایی در وظایف تحقیق و توسعه اثربخشی ندارد
[ترجمه ترگمان]تنها استبداد، هیچ تاثیری در فعالیت های R & D ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And he's no apologist for Chinese authoritarianism, calling out its abuses and corruption, and making clear that he believes the absence of democracy will eventually hobble China's progress.
[ترجمه گوگل]و او مدافع اقتدارگرایی چین نیست و سوء استفاده و فساد آن را مطرح می کند و روشن می کند که معتقد است نبود دموکراسی در نهایت پیشرفت چین را مختل خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]و او طرفدار استبداد چینی نیست، تجاوزات خود و فساد را فاش می کند، و روشن می سازد که معتقد است فقدان دموکراسی در نهایت پیشرفت چین را متزلزل خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Waters, Lindsay. Critique of Aesthetic Authoritarianism. Trans . Ang Zhihui. Beijing: Peking University Press, 2000.
[ترجمه گوگل]واترز، لیندسی نقد اقتدارگرایی زیباشناختی ترانس آنگ ژیهویی پکن: انتشارات دانشگاه پکن، 2000
[ترجمه ترگمان]واترز، لیندسی نقد زیبایی شناسی زیبایی شناسی ترانس به نام Ang Zhihui پکن: انتشارات دانشگاه پکینگ، ۲۰۰۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. China is governed by a form authoritarianism but it is a decentralised one.
[ترجمه گوگل]چین توسط اقتدارگرایی شکلی اداره می شود اما غیرمتمرکز است
[ترجمه ترگمان]چین توسط یک استبداد شکل اداره می شود، اما این یک one غیر متمرکز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We saw more rates of authoritarianism in non-white groups. I think the percentage of authoritarian households was highest in Asian-Americans.
[ترجمه گوگل]ما در گروه های غیرسفیدپوست شاهد نرخ های بیشتری از اقتدارگرایی بودیم من فکر می کنم درصد خانواده های مستبد در آسیایی-آمریکایی ها بالاترین درصد بود
[ترجمه ترگمان]ما میزان بیشتری از استبداد را در گروه های غیر سفید دیدیم من فکر می کنم که درصد خانوارهای استبدادی در کشورهای آسیایی - آمریکایی بالاترین میزان را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We will reach out to countries transitions from authoritarianism to democracy, and from war to peace.
[ترجمه گوگل]ما به کشورهای در حال گذار از اقتدارگرایی به دموکراسی و از جنگ به صلح کمک خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما به کشورها از استبداد تا دموکراسی و از جنگ به صلح دست خواهیم یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Modern authoritarianism is a vestige of traditional personal rule.
[ترجمه گوگل]اقتدارگرایی مدرن بقایای حکومت شخصی سنتی است
[ترجمه ترگمان]استبداد مدرن نوعی از قوانین شخصی سنتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• belief in total submission to government authority
authoritarianism is the belief that people with power, especially the state, have the right to control other people's thoughts and actions; a formal word.

پیشنهاد کاربران

the belief that people must obey completely and not be allowed freedom to act as they wish:
اعتقاد به اینکه مردم باید به طور کامل اطاعت کنند و به آنها اجازه داده نشود که هر طور که می خواهند عمل کنند:
...
[مشاهده متن کامل]

** اقتدارگرایی به رفتار گونه ای از نهادها، سازمان های اجتماعی گفته می شود که فرمانبرداری از اقتدار و ادارات، کارگزار آن ویژگی ممتاز آن، به شمار می رود. این مفهوم معمولاً مخالف فردگرایی و دموکراسی است. در علم سیاست دولت اقتدارگرا، دولتی است که در آن اقتدار سیاسی در گروه کوچکی از سیاست مداران متمرکز شده است. این مفهوم اغلب در مقابل فردگرایی، دموکراسی و آزادی خواهی قرار می گیرد.
The party supports authoritarianism over democracy.
Some people fear the country is sliding towards authoritarianism.

authoritarianism
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/authoritarianism
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : author / authorize
✅️ اسم ( noun ) : author / authorization / authoress / authoring / authority / authorizer authoritarian / authoritarianism / authorship
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : authorial / authoritarian / authoritative / authorized / authorizable
✅️ قید ( adverb ) : authoritatively

authoritarianism ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: اقتدارگرایی
تعریف: باوری که بر پایۀ آن ارادۀ مردم باید در دست یک قدرت برتر، اعم از یک فرد یا دولت یا گروه یا برمبنای یک عقیده باشد
استبدادطلبی
اقتدارگرایی
قدرت طلبی

بپرس