authorial


موبوطبه مصنف یانویسنده

جمله های نمونه

1. Far from privileging authorial discourse, such writing submits the figure of the author and his/her subjectivity to intense scrutiny.
[ترجمه گوگل]چنین نوشته‌ای به دور از امتیاز دادن به گفتمان مؤلف، چهره نویسنده و ذهنیت او را در معرض بررسی شدید قرار می‌دهد
[ترجمه ترگمان]دور از امتیاز دادن به گفتمان authorial، چنین نوشته ای، شکل نویسنده و فردیت خود را به موشکافی دقیق تسلیم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This applies even to the concept of authorial style.
[ترجمه گوگل]این حتی در مورد مفهوم سبک نویسنده نیز صدق می کند
[ترجمه ترگمان]این موضوع حتی در مورد مفهوم سبک authorial نیز صادق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. According to authorial experience on designing and using CO2 laser focus-systems, some of the gain and loss about this work is analysed.
[ترجمه گوگل]با توجه به تجربه مولف در طراحی و استفاده از سیستم‌های فوکوس لیزر CO2، برخی از سود و زیان این کار مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]با توجه به تجربه authorial در طراحی و استفاده از سیستم های تمرکز لیزری دی اکسید کربن، برخی از دست آوردن و از دست دادن این کار تحلیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mr Harwood stubbornly refuses to use his authorial voice to issue a judgment on any of his characters.
[ترجمه گوگل]آقای هاروود سرسختانه از استفاده از صدای نویسنده خود برای قضاوت در مورد هر یک از شخصیت هایش امتناع می ورزد
[ترجمه ترگمان]آقای Harwood سرسختانه از استفاده از صدای authorial برای صدور رای درباره هر یک از شخصیت های خود امتناع می ورزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You almost never catch a whiff of authorial self-consciousness.
[ترجمه گوگل]شما تقریباً هرگز بویی از خودآگاهی مؤلف را نمی‌بینید
[ترجمه ترگمان] نزدیک بود هیچ اثری از ضمیر ناخودآگاه authorial پیدا کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nabokov, the authorial prankster, buried Easter eggs of every sort for careful readers to unearth.
[ترجمه گوگل]ناباکوف، شوخی نویسنده، تخم‌مرغ‌های عید پاک را از هر نوع دفن کرد تا خوانندگان دقیق آن را از زیر خاک بیرون بیاورند
[ترجمه ترگمان]Nabokov، the authorial، تخم مرغ های عید پاک را به خاطر این که خوانندگان دقیق بتوانند از آن ها بیرون بیایند، دفن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'm now shifting away from authorial intent to an examination of the character's feelings for each other.
[ترجمه گوگل]من اکنون از قصد نویسنده به بررسی احساسات شخصیت نسبت به یکدیگر دور می شوم
[ترجمه ترگمان]در حال تغییر دادن به احساسات و احساسات شخصیت نسبت به یکدیگر، در حال تغییر دادن هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In a fit of authorial pique, I will leave that to readers to define.
[ترجمه گوگل]در یک جابجایی نویسندگی، تعریف آن را به خوانندگان واگذار می کنم
[ترجمه ترگمان]با توجه به رنجش authorial، آن را برای خوانندگان می گذارم تا تعریف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Success is to keep an authorial donation, failure is to pursue of test.
[ترجمه گوگل]موفقیت حفظ یک اهدای مؤلف است، شکست در پیگیری آزمایش است
[ترجمه ترگمان]موفقیت عبارت است از حفظ یک کمک مالی، عدم موفقیت، پی گیری آزمایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But that doesn't explain the kind of territorialism—the authorial domination by 1 percent of contributors—on the site's pages.
[ترجمه گوگل]اما این نوع قلمروگرایی - تسلط نویسندگان توسط 1 درصد از مشارکت کنندگان - بر صفحات سایت را توضیح نمی دهد
[ترجمه ترگمان]اما این موضوع از نوع of - the domination of the authorial ۱ درصد از contributors - در صفحات سایت، توضیح نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The conclusion is that authorial intention criticism does not benefit from esotericism and is still faced with its theoretical problems as before.
[ترجمه گوگل]نتیجه اینکه نقد غرض تألیفی از باطن گرایی بی بهره است و همچنان مانند گذشته با مشکلات نظری خود مواجه است
[ترجمه ترگمان]نتیجه این است که criticism قصد authorial از esotericism سود نمی برد و همچنان با مشکلات نظری خود مانند قبل مواجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Success is to keep authorial donation, failure is to pursue of test.
[ترجمه گوگل]موفقیت حفظ اهدای مؤلف است، شکست در پیگیری آزمایش است
[ترجمه ترگمان]موفقیت عبارت است از حفظ کمک مالی، عدم موفقیت، پی گیری آزمایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There are times when the book suffers from excessive authorial control.
[ترجمه گوگل]مواقعی وجود دارد که کتاب از کنترل بیش از حد نویسنده رنج می برد
[ترجمه ترگمان]زمان هایی هست که کتاب از کنترل بیش از حد authorial رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Modern critical editions sometimes also make changes which go against authorial intentions.
[ترجمه گوگل]نسخه‌های انتقادی مدرن نیز گاهی تغییراتی را ایجاد می‌کنند که برخلاف مقاصد نویسنده است
[ترجمه ترگمان]نسخه های انتقادی مدرن گاهی اوقات تغییراتی را ایجاد می کنند که علیه مقاصد authorial پیش می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

هر آنچه که ( ( مربوط به نویسنده ) ) است.
Authorial intent قصد نویسنده
Authorial intrusion فن بیان نویسنده - قدرت قلم نویسنده
Authorial biography زندگینامه نویسنده
و . . . .
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : author / authorize
✅️ اسم ( noun ) : author / authorization / authoress / authoring / authority / authorizer authoritarian / authoritarianism / authorship
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : authorial / authoritarian / authoritative / authorized / authorizable
✅️ قید ( adverb ) : authoritatively

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : authorize
اسم ( noun ) : authority / authoritarian / authoritarianism
صفت ( adjective ) : authoritative / authoritarian / authorial
قید ( adverb ) : authoritatively
تالیفی

بپرس