authenticate

/ɒˈθentəˌket//ɔːˈθentɪkeɪt/

معنی: تصدیق کردن، اعتبار دادن، سندیت یا رسمیت دادن
معانی دیگر: (صحت سند یا ادعا و غیره را) تصدیق کردن، تایید کردن، (اصیل بودن چیزی را) به ثبوت رساندن، به تحقیق ثابت کردن، معتبر و قانونی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: authenticates, authenticating, authenticated
مشتقات: authentication (n.)
• : تعریف: to prove the genuineness, reality, or validity of.
مترادف: validate, verify
متضاد: impugn
مشابه: attest, certify, confirm, corroborate, document, establish, evidence, prove, substantiate

- The specialist authenticated the letters as being written by Abraham Lincoln.
[ترجمه ل اسحاقی] متخصص تصدیق کرد که نامه ها توسط آبراهام لینکلن نوشته شده است.
|
[ترجمه گوگل] متخصص اعتبار نامه ها را به عنوان نوشته آبراهام لینکلن تأیید کرد
[ترجمه ترگمان] متخصص، حروف را که توسط آبراهام لینکلن نوشته شده بود تصدیق کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to authenticate of a document
تاریخ یک سند را (رسما) تایید کردن

2. you need to get someone to authenticate this photograph
باید کسی را پیدا کنی که اصالت این عکس را گواهی کند.

3. They used carbon dating tests to authenticate the claim that the skeleton was 2 million years old.
[ترجمه گوگل]آن‌ها از آزمایش‌های تاریخ‌گذاری کربنی برای تأیید این ادعا که اسکلت 2 میلیون ساله است، استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها از آزمون های همبستگی کربن استفاده کردند تا این ادعا را تایید کنند که اسکلت ۲ میلیون سال قدمت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Flammer, 2 took the stand to authenticate his pictures Tuesday.
[ترجمه گوگل]فلامر، 2 روز سه شنبه برای احراز هویت تصاویرش در جایگاه ایستاد
[ترجمه ترگمان]Flammer ۲ در روز سه شنبه ایستاد تا تصاویر خود را تایید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Minorities, especially ethnic minorities, are used to authenticate the affective, melodramatic component of contemporary narratives.
[ترجمه گوگل]اقلیت ها، به ویژه اقلیت های قومی، برای اعتبار بخشیدن به مؤلفه عاطفی و ملودراماتیک روایت های معاصر استفاده می شوند
[ترجمه ترگمان]اقلیت ها، به خصوص اقلیت های قومی، برای تایید هویت عاطفی و melodramatic روایت های معاصر به کار می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But Western culture was very reluctant to authenticate reports of meteorite falls.
[ترجمه گوگل]اما فرهنگ غربی برای تأیید صحت گزارش های سقوط شهاب سنگ بسیار اکراه داشت
[ترجمه ترگمان]اما فرهنگ غرب برای تایید هویت شهاب سنگ خیلی بی میل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Documentaries offered the chance to authenticate the accuracy of the various details in these models.
[ترجمه گوگل]مستندها فرصتی را برای تأیید صحت جزئیات مختلف در این مدل ها ارائه می دهند
[ترجمه ترگمان]Documentaries این فرصت را برای اعتبارسنجی دقت جزئیات مختلف در این مدل ها ارائه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Chinese Consulate General shall authenticate the copy of the renewed certificate of incorporation of the parent company.
[ترجمه گوگل]سرکنسولگری چین باید رونوشت گواهی تاسیس شرکت مادر را تایید کند
[ترجمه ترگمان]کنسولگری کنسولگری چین باید کپی گواهی جدید الحاق شرکت اصلی را تایید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For a KDC of one realm to authenticate its Kerberos users in a different realm, it must share a key with the KDC in the other realm.
[ترجمه گوگل]برای اینکه KDC یک قلمرو بتواند کاربران Kerberos خود را در یک قلمرو دیگر احراز هویت کند، باید یک کلید با KDC در قلمرو دیگر به اشتراک بگذارد
[ترجمه ترگمان]برای تایید اعتبار یک قلمرو برای تایید هویت کاربران Kerberos در یک قلمرو مختلف، آن باید یک کلید با the در قلمرو دیگر داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Issuer may use various means to authenticate the Prover including accessing information contained in U-Prove tokens generated by other Issuers.
[ترجمه گوگل]صادرکننده ممکن است از ابزارهای مختلفی برای احراز هویت Prover استفاده کند، از جمله دسترسی به اطلاعات موجود در توکن‌های U-Prove تولید شده توسط سایر صادرکنندگان
[ترجمه ترگمان]صادر کننده ممکن است از ابزارهای مختلفی برای اعتبارسنجی the از جمله دسترسی به اطلاعات موجود در tokens U - ثابت تولید شده توسط سایر issuers استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If the user's credentials are valid (authenticate successfully), the originally requested protected resource is then accessed.
[ترجمه گوگل]اگر اعتبار کاربر معتبر باشد (با موفقیت احراز هویت شود)، سپس به منبع حفاظت شده درخواست شده اولیه دسترسی پیدا می‌شود
[ترجمه ترگمان]اگر اعتبار کاربر معتبر باشد (اعتبار تایید اعتبار داشته باشد)، در اصل از منبع حفاظت شده درخواست شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Specifies the digital signature used to authenticate the message.
[ترجمه گوگل]امضای دیجیتال مورد استفاده برای احراز هویت پیام را مشخص می کند
[ترجمه ترگمان]امضای دیجیتالی استفاده شده برای تایید هویت پیغام را مشخص می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An HTTP client can authenticate itself to an HTTP server by sending its identity and password.
[ترجمه گوگل]یک سرویس گیرنده HTTP می تواند با ارسال هویت و رمز عبور خود را به سرور HTTP احراز هویت کند
[ترجمه ترگمان]یک مشتری HTTP می تواند با ارسال هویت و رمز عبور خود را با کارگزار HTTP تایید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With application to DXD serial automatic packer we authenticate the flexibility and meliority of networking PLC based on CAN bus.
[ترجمه گوگل]با استفاده از بسته‌کننده خودکار سریال DXD، انعطاف‌پذیری و کیفیت PLC شبکه را بر اساس گذرگاه CAN تأیید می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]با استفاده از DXD serial (DXD)، ما انعطاف پذیری و meliority PLC های شبکه را مبتنی بر باس CAN تایید می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Specifies the security certificate used to authenticate messages.
[ترجمه گوگل]گواهی امنیتی مورد استفاده برای احراز هویت پیام ها را مشخص می کند
[ترجمه ترگمان]گواهی امنیتی مورد استفاده برای تایید هویت پیام ها را مشخص می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تصدیق کردن (فعل)
concede, admit, recognize, acknowledge, affirm, authenticate, establish, aver, grant, testify, subscribe, certify, confirm, homologate, justify, rubber-stamp

اعتبار دادن (فعل)
authenticate

سندیت یا رسمیت دادن (فعل)
authenticate

تخصصی

[حقوق] تصدیق کردن، صحت سندی را تایید کردن، معتبر ساختن

انگلیسی به انگلیسی

• confirm, verify; show to be authentic
if you authenticate something, you officially state that it is genuine after examining it.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
“You need to authenticate your identity before accessing the account. ”
“Experts can authenticate the painting to determine if it’s an original. ”
“The certificate of authenticity authenticates the signature on this item. ”
The greatness of Charles Strickland was authentic.
اما بزرگی چارلزاستریکلند ذاتی بود
کیاجْدَن [برامده از کی ( چه کسی ) ـاجـ ( سنجیدن ) ـدن]: سنجیدن صحت هویت کسی
منابع• https://vn.amoosin.com/wiki/کیاجدن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : authenticate
اسم ( noun ) : authentication / authenticity
صفت ( adjective ) : authentic
قید ( adverb ) : authentically
احراز صحت، احراز اصالت
🟪Authenticate ( فعل ) احراز هویت کردن، اصالت و واقعی بودن چیزی را ثابت کردن، تأیید و تصدیق کردن، رسمیت دادن، تأیید اصالت کردن
🟪Authentication ( اسم ) تصدیق، سندیت، تأیید، احراز هویت
🟪Authenticator ( اسم ) تأییدکننده، تصدیق گر، کنترل کننده اصالت مدرک یا هویت
...
[مشاهده متن کامل]

🟪Authenticity ( اسم ) اصالت، واقعی بودن، صحت، سندیت، غیرجعلی بودن
🟪Authentically ( قید ) بطور واقعی، به درستی، اصالتاً، با اصالت یه همراه اصالت ) ، با روراستی، صادقانه، بطور اصیل، به صحت
🟪Authentic ( صفت ) اصل، اصیل، صحیح، موثق، اورجینال، درست، دقیق، چیزی که کپی شده نیست و اصله
🟪Authenticated ( گذشته و قسمت سوم )
🟪Authentical ( صفت ) مثل Authentic میمونه به معنای صحیح و معتبر و موثق ( ولی این کلمه رو ترجیحاً استفاده نکنید. یجورایی خیلی خیلی کم استفاده میشه. همون Authentic بهتره )

احراز هویت کردن
اصالت یک سند را تایید کردن

بپرس