autarchy

/ˈɔːrtɑːrki//ˈɔːtɑːki/

معنی: لیاقت، کفایت، حکومت استبدادی، استبداد، حاکم مطلق، جبار مطلق، خودبسندگی
معانی دیگر: حکومت مطلقه، شهسالاری، خودکامگی، اتوکراسی، کشوری که دارای چنین حکومتی باشد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: autarchies
مشتقات: autarchic (adj.), autarchical (adj.), autarchically (adv.), autarchist (n.)
(1) تعریف: absolute power to rule; absolute sovereignty; autocracy.

(2) تعریف: a state or government under such a power.
مشابه: autocracy, tyranny

(3) تعریف: variant of autarky.

جمله های نمونه

1. Rural community autarchy, even if it were an acceptable aim, is a Utopian dream.
[ترجمه گوگل]خودکامگی جامعه روستایی، حتی اگر یک هدف قابل قبول باشد، یک رویای آرمان‌شهری است
[ترجمه ترگمان]جامعه روستایی، حتی اگر هدف قابل قبولی باشد، رویای موهوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In this sense there was an element of autarchy in the planning of Kensington and Chelsea, responding to local market conditions.
[ترجمه گوگل]به این معنا، عنصری از خودکامگی در برنامه ریزی کنزینگتون و چلسی وجود داشت که به شرایط بازار محلی پاسخ می داد
[ترجمه ترگمان]در این حالت یک عنصر of در برنامه ریزی of و چلسی وجود داشت که به شرایط بازار محلی پاسخ می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The simultaneous process of relaxing autarchy and rapprochement with the western democracies moved very slowly in the first half of the 1950s.
[ترجمه گوگل]روند همزمان کاهش استبداد و نزدیک شدن به دموکراسی های غربی در نیمه اول دهه 1950 بسیار کند پیش رفت
[ترجمه ترگمان]روند همزمان آرامش و ایجاد روابط حسنه با دموکراسی های غربی در نیمه اول دهه ۱۹۵۰ بسیار آهسته حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The policies of autarchy represented the regime's attempt to implement that declaration of intent.
[ترجمه گوگل]سیاست های خودکامگی نشان دهنده تلاش رژیم برای اجرای آن اعلامیه قصد بود
[ترجمه ترگمان]سیاست های of نشان دهنده تلاش رژیم برای اجرای آن اعلامیه قصد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The stability of autarchy, is in accordance with the long - standing and stability of feudalism autarchy system.
[ترجمه گوگل]ثبات استبداد مطابق با قدمت و ثبات نظام استبدادی فئودالیسم است
[ترجمه ترگمان]پایداری of، مطابق با پایداری طولانی مدت و پایداری سیستم autarchy feudalism است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was looked as enlightened autarchy on the surface, but in fact it had democratic grounding.
[ترجمه گوگل]در ظاهر به عنوان یک استبداد روشنگرانه به نظر می رسید، اما در واقع زمینه دموکراتیک داشت
[ترجمه ترگمان]آن به عنوان autarchy روشنفکر بر روی سطح به نظر می رسید، اما در حقیقت پایه دموکراسی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Militarization of Japan, leading to autarchy, and war in China.
[ترجمه گوگل]نظامی کردن ژاپن، منجر به خودکامگی و جنگ در چین شد
[ترجمه ترگمان]Militarization از ژاپن به to و جنگ در چین انجامید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The absolute obedience under the autarchy reduces the sense of responsibility.
[ترجمه گوگل]اطاعت مطلق تحت استبداد، احساس مسئولیت را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]اطاعت محض از فرمان autarchy احساس مسئولیت را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. How do we choose between autarchy and corrupt democracy?
[ترجمه گوگل]چگونه بین خودکامگی و دموکراسی فاسد یکی را انتخاب کنیم؟
[ترجمه ترگمان]ما چگونه بین autarchy و دموکراسی فاسد را انتخاب کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Such phenomenon, is difficult to transfer in autarchy society, but has chances in a democratic society.
[ترجمه گوگل]انتقال چنین پدیده ای در جامعه خودکامه دشوار است، اما در جامعه دموکراتیک شانس دارد
[ترجمه ترگمان]چنین پدیده ای به سختی می توان در جامعه autarchy انتقال یافت، اما در جامعه دموکراتیک شانس های زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That is not democracy or power to the people - it is all power to an autarchy of unaccountable conservative central bankers.
[ترجمه گوگل]این دموکراسی یا قدرت برای مردم نیست - همه اینها قدرتی است برای خودکامگی بانکداران مرکزی محافظه کار غیرپاسخگو
[ترجمه ترگمان]این دموکراسی و قدرت برای مردم نیست - این همه قدرتی است که به یکی از بانکداران آسیای میانه غیرقابل اعتماد اطلاق می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was not until the second half of the 1950s that autarchy was definitively superseded by a firm commitment to international capitalism.
[ترجمه گوگل]تا نیمه دوم دهه 1950 بود که استبداد به طور قطعی با تعهد محکم به سرمایه داری بین المللی جایگزین شد
[ترجمه ترگمان]تا نیمه دوم دهه ۱۹۵۰ که autarchy به طور قطع با یک تعهد محکم به سرمایه داری بین المللی جایگزین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Russia did not join in the bourgeois revolution, and there appeared absolutely Tsarism, autarchy, terror, individual superstition and police country after its revolution.
[ترجمه گوگل]روسیه به انقلاب بورژوایی نپیوست و پس از انقلاب آن کاملاً تزاریسم، استبداد، ترور، خرافات فردی و کشور پلیسی ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]روسیه به انقلاب بورژواها ملحق نمی شد، و در آنجا مطلقا Tsarism، autarchy، وحشت، خرافات فردی و کشور پس از انقلاب وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What is more, the East Mahayana's view and activities against the feudalist autarchy produced huge and profound influence on the folk religion at that time and the following centuries.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، دیدگاه و فعالیت‌های ماهایانای شرقی علیه استبداد فئودالیستی تأثیر عظیم و عمیقی بر مذهب عامیانه در آن زمان و قرن‌های بعد ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]مهم تر از آن، دیدگاه Mahayana و فعالیت های against feudalist در آن زمان و قرن های بعد تاثیر عمیق و عمیقی بر مذهب مردم ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لیاقت (اسم)
ability, capability, potency, competency, competence, merit, aptitude, autarchy, autarky

کفایت (اسم)
plenty, sufficiency, competence, adequacy, efficiency, autarchy, autarky

حکومت استبدادی (اسم)
autarchy, dictatorship, tyranny, autarky

استبداد (اسم)
despotism, autarchy, autarky

حاکم مطلق (اسم)
autarchy, autarky, despot, autocrat

جبار مطلق (اسم)
autarchy, autarky

خودبسندگی (اسم)
autarchy, autarky

انگلیسی به انگلیسی

• political self-rule; economic independence and self-sufficiency in which the government controls a nation's economy and isolates it from the rest of the world

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : autocrat / autocracy / autarchy
✅️ صفت ( adjective ) : autocratic
✅️ قید ( adverb ) : autocratically

بپرس