augmentative

/ɔːɡˈmentətɪv//ɔːɡˈmentətɪv/

معنی: افزاینده، متراکم شونده، متراکم کننده
معانی دیگر: افزایشی، افزایش پذیر، زیادشدنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: tending or serving to augment.

(2) تعریف: in grammar, of or pertaining to a word, word element, or phrase that signifies an increase in size, intensity, or the like, such as "super-" in "superheated".
اسم ( noun )
مشتقات: augmentatively (adv.)
• : تعریف: in grammar, a word, word element, or phrase with an augmentative function, or a construction that contains such an augmentative item; intensifier.

جمله های نمونه

1. The system provides an augmentative communication method to those patients with severe motor disabilities.
[ترجمه گوگل]این سیستم یک روش ارتباطی تقویتی را برای بیمارانی با ناتوانی های حرکتی شدید ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این سیستم یک روش ارتباطی augmentative برای بیماران دارای معلولیت شدید موتور فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Objective To advance augmentative rhinoplasty skills on different nose - shapes and aesthetic effects, and prevent complication.
[ترجمه گوگل]هدف: ارتقای مهارت‌های جراحی زیبایی بینی در شکل‌ها و اثرات زیبایی بینی مختلف و جلوگیری از عارضه
[ترجمه ترگمان]هدف پیشرفت مهارت های augmentative در زمینه اشکال مختلف بینی و تاثیرات زیبایی شناسی و جلوگیری از پیچیدگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A child with speech problems can communicate using augmentative and alternative communications.
[ترجمه گوگل]کودک مبتلا به مشکلات گفتاری می تواند با استفاده از ارتباطات تقویتی و جایگزین ارتباط برقرار کند
[ترجمه ترگمان]یک کودک با مشکلات گفتاری می تواند با استفاده از augmentative و ارتباطات جایگزین ارتباط برقرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Objective To advance augmentative rhinoplasty skills on different nose - shapes and the aesthetic effects and prevent complication.
[ترجمه گوگل]هدف ارتقای مهارت های جراحی زیبایی بینی در اشکال مختلف بینی و اثرات زیبایی شناختی و جلوگیری از عارضه
[ترجمه ترگمان]هدف پیشبرد مهارت rhinoplasty در اشکال مختلف بینی و تاثیرات زیبایی شناسی و جلوگیری از پیچیدگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sometimes augmentative surgical procedures are necessary.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات اعمال جراحی تقویتی لازم است
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات روش های جراحی ترمیمی نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It provides a new augmentative technology for those people with severe motor disabilities to convey their intents or to control surrounding devices.
[ترجمه گوگل]این یک فناوری تقویتی جدید برای آن دسته از افراد با ناتوانی های حرکتی شدید فراهم می کند تا مقاصد خود را منتقل کنند یا دستگاه های اطراف را کنترل کنند
[ترجمه ترگمان]این سیستم یک تکنولوژی جدید augmentative برای افرادی که دارای معلولیت های شدید موتور هستند برای انتقال مفاهیم خود یا کنترل وسایل اطراف فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is also continuously and augmentative for the own pressure and weight .
[ترجمه گوگل]همچنین به طور مداوم و افزایش دهنده برای فشار و وزن خود است
[ترجمه ترگمان]آن هم چنین به طور مداوم و مداوم برای فشار و وزن خودش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective: To investigate the revision rates after the operations of double eyelid and augmentative rhinoplasty, analyze the reasons and seek the method to deal with.
[ترجمه گوگل]هدف: برای بررسی میزان تجدید نظر بعد از عمل جراحی زیبایی بینی دو پلک و جراحی زیبایی بینی، دلایل آن را تجزیه و تحلیل کرده و به دنبال روشی برای مقابله با آن باشید
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی نرخ های تجدید نظر پس از اعمال پلک های مضاعف و augmentative rhinoplasty، تحلیل دلایل و جستجوی روشی که باید با آن مقابله کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Any patient with severe communication disability but reasonable cognition and language should be assessed for and provided with appropriate alternative or augmentative communication aids.
[ترجمه گوگل]هر بیمار با ناتوانی شدید ارتباطی اما شناخت و زبان معقول باید مورد ارزیابی قرار گیرد و با کمک های ارتباطی جایگزین یا تقویتی مناسب ارائه شود
[ترجمه ترگمان]هر بیمار مبتلا به معلولیت شدید ارتباط، اما شناخت منطقی و زبان باید مورد ارزیابی قرار گیرد و با کمک های ارتباطی جایگزین مناسب و یا augmentative مناسب فراهم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افزاینده (صفت)
additive, augmentative

متراکم شونده (صفت)
augmentative

متراکم کننده (صفت)
augmentative

انگلیسی به انگلیسی

• making larger, serving to increase

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : augment
✅️ اسم ( noun ) : augmentation
✅️ صفت ( adjective ) : augmentative
✅️ قید ( adverb ) : _
augmentative ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: بزرگ نما
تعریف: وند یا سازه ای که بر مفهوم کلی «بزرگی» دلالت می کند

بپرس