فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: augments, augmenting, augmented
حالات: augments, augmenting, augmented
• : تعریف: to make greater in size, degree, or amount; intensify by adding.
• مترادف: enlarge, expand, intensify
• متضاد: abate, attenuate, decrease, deplete
• مشابه: advance, aggrandize, amplify, boost, compound, deepen, elaborate, elevate, escalate, flesh out, heighten, increase, lengthen, magnify, multiply, pad, piece, strengthen, supplement, swell, widen
• مترادف: enlarge, expand, intensify
• متضاد: abate, attenuate, decrease, deplete
• مشابه: advance, aggrandize, amplify, boost, compound, deepen, elaborate, elevate, escalate, flesh out, heighten, increase, lengthen, magnify, multiply, pad, piece, strengthen, supplement, swell, widen
- She hoped to augment her earnings by taking on a second job.
[ترجمه گوگل] او امیدوار بود که با انتخاب شغل دوم درآمد خود را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان] او امیدوار است که با گرفتن شغل دوم، درآمد خود را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او امیدوار است که با گرفتن شغل دوم، درآمد خود را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Helicopters brought in more sacks of grain to augment the dwindling supply at the refugee camp.
[ترجمه گوگل] هلیکوپترها کیسه های غلات بیشتری را برای افزایش عرضه رو به کاهش در کمپ پناهندگان آوردند
[ترجمه ترگمان] هلیکوپترها برای افزایش عرضه در اردوگاه پناهندگان، کیسه های گندم بیشتری آورده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هلیکوپترها برای افزایش عرضه در اردوگاه پناهندگان، کیسه های گندم بیشتری آورده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- In her attempt to augment her beauty, she uses far too much makeup.
[ترجمه Joji] در تلاش برای زیباتر کردن خود ، او بیش از حد از آرایش استفاده میکند .|
[ترجمه Vania shiravand] او در تلاش برای زیباتر کردن خود بیش از حد آرایش میکند|
[ترجمه گوگل] او در تلاش برای افزایش زیبایی خود، از آرایش بیش از حد استفاده می کند[ترجمه ترگمان] در تلاش او برای تقویت زیبایی خود، از آرایش بسیار زیادی استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to become greater in size, degree, or amount.
• مترادف: build up, enlarge, expand, intensify
• متضاد: abate, decrease
• مشابه: accrue, escalate, increase, magnify, multiply, pile up, snowball, strengthen
• مترادف: build up, enlarge, expand, intensify
• متضاد: abate, decrease
• مشابه: accrue, escalate, increase, magnify, multiply, pile up, snowball, strengthen