auditory

/ˈɔːdətɔːri//ˈɔːdɪtəri/

معنی: سمعی، سامعه، مربوط بشنوایی یا سامعه
معانی دیگر: وابسته به شنوایی، شنودی، (قدیمی) حاضران، شنوندگان، مربوط به ممیزی و حسابداری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: auditorily (adv.)
• : تعریف: of or pertaining to hearing or the sense of hearing.

- Auditory tests are being done to evaluate the child's hearing.
[ترجمه گوگل] تست های شنوایی برای ارزیابی شنوایی کودک انجام می شود
[ترجمه ترگمان] تست های شنوایی برای ارزیابی شنوایی کودک انجام می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. auditory area
مرکز شنوایی

2. auditory association area
پهنه ی همباش شنوایی

3. auditory canal
مجرای سمعی،راهال شنوایی

4. auditory nerve
عصب شنوایی

5. Grandma said, people died is auditory sometimes feel to the imperial power, when if you hear his beloved people cry, then he will go back, a look back on the deal days.
[ترجمه گوگل]مادربزرگ گفت، مردم مردند شنوایی است گاهی اوقات احساس به قدرت امپراتوری، زمانی که اگر شما می شنوید مردم محبوب خود گریه می کنند، پس از آن او خواهد رفت، نگاهی به گذشته در روزهای معامله
[ترجمه ترگمان]مادربزرگ گفت، مردم مردند و بعضی وقت ها احساس قدرت امپریالیستی را دارند، وقتی که صدای فریاد مردم عزیزش را می شنوید، پس او برمی گردد، نگاهی به روزه ای معامله می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The animals were conditioned to respond to auditory stimuli .
[ترجمه گوگل]حیوانات برای پاسخ به محرک های شنوایی شرطی شدند
[ترجمه ترگمان]حیوانات شرطی شدند تا به محرک شنوایی پاسخ دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Finally he overcame the auditory difficulties by three years'efforts.
[ترجمه گوگل]سرانجام با سه سال تلاش بر مشکلات شنوایی غلبه کرد
[ترجمه ترگمان]سرانجام او با تلاش سه سال بر مشکلات شنوایی غلبه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Does the child respond to auditory stimuli?
[ترجمه گوگل]آیا کودک به محرک های شنیداری پاسخ می دهد؟
[ترجمه ترگمان]آیا کودک به محرک شنوایی پاسخ می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's an artificial device which stimulates the auditory areas of the brain.
[ترجمه گوگل]این یک دستگاه مصنوعی است که نواحی شنوایی مغز را تحریک می کند
[ترجمه ترگمان]این یک وسیله مصنوعی است که نواحی شنوایی مغز را تحریک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If this were not so, contextual facilitation of auditory word recognition would occur only for words at the end of clauses.
[ترجمه گوگل]اگر اینطور نبود، تسهیل زمینه شناخت کلمه شنیداری فقط برای کلمات انتهای بندها اتفاق می افتاد
[ترجمه ترگمان]اگر این طور نبود، تسهیل contextual کلمه شنیداری تنها برای کلمات در پایان عبارات رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is another place where visual and auditory information is handled in close proximity.
[ترجمه گوگل]این مکان دیگری است که در آن اطلاعات دیداری و شنیداری در نزدیکی مدیریت می شود
[ترجمه ترگمان]این مکان دیگری است که در آن اطلاعات بصری و شنیداری در مجاورت نزدیک انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Auditory information in the form of one language enters the system and is filtered to reduce environmental noise.
[ترجمه گوگل]اطلاعات شنیداری به صورت یک زبان وارد سیستم شده و برای کاهش نویز محیطی فیلتر می شود
[ترجمه ترگمان]اطلاعات شنوایی به شکل یک زبان وارد سیستم می شود و فیلتر می شود تا نویز محیطی را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He needs auditory input from people who care, who love him.
[ترجمه گوگل]او نیاز به ورودی شنیداری از افرادی دارد که به او اهمیت می دهند و او را دوست دارند
[ترجمه ترگمان]او به ورودی شنوایی از افرادی نیاز دارد که از او مراقبت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In such a system, visual and auditory linguistic signifiers are in changing, unstable correspondence with the concepts they stand for.
[ترجمه گوگل]در چنین نظامی، دال‌های زبانی دیداری و شنیداری در تطابق متغیر و ناپایدار با مفاهیمی هستند که برای آنها مطرح می‌شوند
[ترجمه ترگمان]در چنین سیستمی، دال ها زبانی بصری و شنیداری در حال تغییر و همخوانی ناپایدار با مفاهیمی هستند که در انتظار آن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Clearly they are able to switch mentally between auditory and visual worlds.
[ترجمه گوگل]واضح است که آنها می توانند از نظر ذهنی بین دنیای شنیداری و بصری جابجا شوند
[ترجمه ترگمان]واضح است که آن ها قادر به تغییر ذهنی بین دنیای شنیداری و بصری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Auditory processing challenges further contributed to his sense of confusion and, at times, to misreading of situations.
[ترجمه گوگل]چالش‌های پردازش شنوایی بیشتر به احساس سردرگمی و گاهی اوقات به درک نادرست موقعیت‌ها کمک می‌کرد
[ترجمه ترگمان]چالش های پردازش شنیداری بیشتر به درک خود از سردرگمی و گاهی به درک نادرست از شرایط کمک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سمعی (صفت)
audio, auditory, otic

سامعه (صفت)
auditive, auditory

مربوط بشنوایی یا سامعه (صفت)
auditory

انگلیسی به انگلیسی

• related to hearing, experienced through hearing
auditory means relating to hearing; a technical or formal word.

پیشنهاد کاربران

✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : audit/ory ✅ تلفظ واژه: AW di tor ē ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: ( مربوط به حس ) شنوایی ✅ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : -
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : audibility
صفت ( adjective ) : audible / auditory
قید ( adverb ) : audibly
شنیداری
شنوایی
سمعی - شنوایی
Auditory method
روش سمعی
I prefer to learn English with an auditory method.

بپرس