auditory nerve

جمله های نمونه

1. This creates a signal in the auditory nerves which are interpreted by our brain as the pleasing notes of an orchestra.
[ترجمه گوگل]این یک سیگنال در اعصاب شنوایی ایجاد می کند که توسط مغز ما به عنوان نت های دلپذیر یک ارکستر تفسیر می شود
[ترجمه ترگمان]این باعث ایجاد یک سیگنال در اعصاب شنوایی می شود که توسط مغز ما به عنوان یادداشت های خوشایند یک ارکستر تفسیر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He lost the function of his auditory nerve.
[ترجمه گوگل]او عملکرد عصب شنوایی خود را از دست داد
[ترجمه ترگمان]او وظیفه عصب شنوایی خود را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Parts of the inner ear and the auditory nerve lesions caused by hearing loss.
[ترجمه گوگل]قسمت هایی از گوش داخلی و ضایعات عصب شنوایی ناشی از کم شنوایی
[ترجمه ترگمان]بخش های گوش داخلی و آسیب های عصب شنوایی ناشی از فقدان شنوایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Nerve impulses along the auditory nerve auditory cortex reached the center to form a hearing.
[ترجمه گوگل]تکانه های عصبی در امتداد قشر شنوایی عصب شنوایی به مرکز می رسد تا شنوایی ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]انگیزه های عصبی در امتداد قشر شنوایی عصب شنوایی به مرکز رسید تا شنوایی را تشکیل دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Suddenly, the auditory nerve has been touched what, this, this is not Chinese?
[ترجمه گوگل]ناگهان عصب شنوایی لمس شده است، این، این چینی نیست؟
[ترجمه ترگمان]ناگهان، عصب شنوایی به چه چیزی دست زده است، این چینی نیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After auditory nerve tumour is excised, although maintained facial nerve successional, but the heavy paralysis that spend a face still appears after art.
[ترجمه گوگل]پس از برداشتن تومور عصب شنوایی، اگر چه عصب صورت به صورت متوالی حفظ می شود، اما فلج سنگینی که صورت را صرف می کند، هنوز بعد از هنر ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]بعد از تومور عصب شنوایی excised، اگرچه اعصاب چهره خود را حفظ کرده است، اما فلج سنگین که یک چهره را به سر می برند، هنوز هم بعد از هنر به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Like a mutant, the intercept station consists only of an ear and a brain connected by a coaxial auditory nerve.
[ترجمه گوگل]مانند یک جهش یافته، ایستگاه رهگیری فقط از یک گوش و یک مغز تشکیل شده است که توسط یک عصب شنوایی هم محور به هم متصل شده اند
[ترجمه ترگمان]مانند یک تغییر پذیر، ایستگاه استراق سمع فقط یک گوش و یک مغز است که با یک عصب شنوایی coaxial ارتباط دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cochlear implant(CI) is a neural prosthetic device used to provide the sensation of sound to those who are profoundly deaf by delivering electrical stimulus to auditory nerve directly.
[ترجمه گوگل]کاشت حلزون (CI) یک دستگاه پروتز عصبی است که برای ایجاد حس صدا برای افرادی که عمیقا ناشنوا هستند از طریق ارسال مستقیم محرک الکتریکی به عصب شنوایی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]ایمپلنت cochlear (CI)یک دستگاه مصنوعی عصبی است که برای ایجاد حس صدا برای کسانی که به شدت با انتقال تحریک الکتریکی به عصب شنوایی گوش می دهند، استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We hear when the cochlea, in the inner ear, stimulates the auditory nerve.
[ترجمه گوگل]زمانی می شنویم که حلزون گوش داخلی، عصب شنوایی را تحریک می کند
[ترجمه ترگمان]ما هنگامی می شنویم که حلزون گوش در گوش داخلی، عصب شنوایی را تحریک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objective To explore a proper recording of the unit discharge in auditory nerve and inferior colliculus for the observation of characteristics of response potential.
[ترجمه گوگل]هدف: کشف یک ثبت مناسب از تخلیه واحد در عصب شنوایی و کولیکولوس تحتانی برای مشاهده ویژگی‌های پتانسیل پاسخ
[ترجمه ترگمان]هدف برای بررسی یک ثبت مناسب از تخلیه واحد در عصب شنوایی و عدم تقارن پایین برای مشاهده مشخصات پتانسیل پاسخ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The effect of electrical stimulation on excitability of the auditory nerve in guinea pig Objective
[ترجمه گوگل]تأثیر تحریک الکتریکی بر تحریک پذیری عصب شنوایی در خوکچه هندی هدف
[ترجمه ترگمان]اثر تحریک الکتریکی بر روی عصب شنوایی در هدف خوک هندی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. All of them have surgically inserted cochlear implants which bypass the damaged organ of hearing (the cochlea) and directly stimulate the auditory nerve, producing a sensation of hearing.
[ترجمه گوگل]همه آنها با جراحی کاشت حلزونی دارند که اندام آسیب دیده شنوایی (حلزون گوش) را دور می زند و مستقیماً عصب شنوایی را تحریک می کند و حس شنوایی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]همه آن ها با عمل جراحی حلزونی را وارد کرده اند که اندام آسیب دیده شنوایی (حلزون گوش)را کنار می گذارد و به طور مستقیم عصب شنوایی را تحریک می کند و حس شنوایی را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[روانپزشکی] عصب شنوایی. هشتمین زوج اعصاب جمجمه ای این عصب دو شاخه اصلی، عصب حلزونی که اطلاعات مربوط به صداها را منتقل می کند و عصب دهلیزی که اطلاعات مربوط به تعادل جسمی را منتقل می سازد تشکیل یافته است.

انگلیسی به انگلیسی

• nerve responsible for sending sound messages to the brain

پیشنهاد کاربران

عصب شنوائی این عصب علاوه بر شنوائی در حس تعادل هم دخالت دارد حس تعادل بوسیله اعصاب مجاری نیم دایره کنترل می شود پوشش مجاری نیمدایره حاوی موهائی ( فلاژل ) است که در مقابل حرکت مایع آندولنف در داخل مجاری نیمدایره حساس است این احساس بوسیله شاخه دهلیزی VESTIBULAR عصب شنوائی به مغز می رود
...
[مشاهده متن کامل]

( این اصطلاح تخصصی مربوط به رشته پزشکی است )

بپرس