اسم ( noun )
حالات: audacities
حالات: audacities
• (1) تعریف: courage or boldness, often accompanied by a degree of recklessness or arrogance; daring.
• مترادف: boldness, bravery, courage, daring, fearlessness
• مشابه: balls, chutzpah, grit, hardihood, mettle, spunk, valor
• مترادف: boldness, bravery, courage, daring, fearlessness
• مشابه: balls, chutzpah, grit, hardihood, mettle, spunk, valor
- It required a certain amount of audacity to accuse the committee of bias in making their decision.
[ترجمه مينا] متهم کردن کمیته به جانبداری در اتخاذ تصمیماتشان جسارت زیادی می طلبد|
[ترجمه بهنام] متهم کردن کمیته به جانبداری در اتخاذ تصمیمشان به درجه ای از جسارت نیاز داشت.|
[ترجمه گوگل] متهم كردن كميته به جانبداري در تصميم گيري خود به مقداري جسارت نياز داشت[ترجمه ترگمان] آن نیاز به یک مقدار خاص از جسارت برای متهم کردن کمیته جانبداری در اتخاذ تصمیم آن ها داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her audacity in standing up to her corrupt boss surprised everyone.
[ترجمه بهنام] جسارت او در ایستادن در مقابل رئیس فاسدش همه را شگفت زده کرد.|
[ترجمه گوگل] جسارت او در ایستادن در برابر رئیس فاسدش همه را شگفت زده کرد[ترجمه ترگمان] گستاخی او در برابر رئیس فاسد او همه را غافلگیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: bold or shameless impudence; brashness; insolence; effrontery.
• مترادف: brashness, effrontery, gall, impertinence, impudence, insolence, presumption
• متضاد: circumspection
• مشابه: arrogance, brass, brazenness, cheek, forwardness, hardihood, lip, nerve
• مترادف: brashness, effrontery, gall, impertinence, impudence, insolence, presumption
• متضاد: circumspection
• مشابه: arrogance, brass, brazenness, cheek, forwardness, hardihood, lip, nerve
- I can't believe you have the audacity to ask me for help after the way you betrayed me in the past.
[ترجمه بهنام] باورم نمی شود که تو با چه وقاحتی پس از انکه انگونه در گذشته به من خیانت کردی تقاضای کمک از من می کنی.|
[ترجمه گوگل] باورم نمیشه بعد از خیانتی که در گذشته به من کردی جسارت این را داشته باشی که از من کمک بخواهی[ترجمه ترگمان] من نمی تونم باور کنم که تو گستاخی رو داری که از من بخوای در گذشته به من خیانت کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a statement, action, or the like, that exhibits such courage or impudence.
• مترادف: derring-do, impertinence
• مشابه: arrogance, effrontery, lip
• مترادف: derring-do, impertinence
• مشابه: arrogance, effrontery, lip