atypical

/eˈtɪpɪkl̩//ˌeɪˈtɪpɪkl̩/

معنی: غیر معمولی، بی قاعده
معانی دیگر: ناهمگون، نابهنجار، استثنایی، ناهمسنخ، نامون، نامونه، نامعمول (atypic هم می گویند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: atypic (adj.), atypically (adv.)
• : تعریف: not like others of the same type; not typical; unusual.
متضاد: classic, normal, representative, typical
مشابه: abnormal, unusual

- Talking in sentences is atypical for a child so young.
[ترجمه گوگل] صحبت کردن در جملات برای یک کودک بسیار کوچک غیر معمول است
[ترجمه ترگمان] صحبت کردن در جملات برای کودکی که خیلی جوان است غیرمعمول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her atypical reaction to the drug was of interest to her physician.
[ترجمه گوگل] واکنش غیر معمول او به دارو مورد توجه پزشکش بود
[ترجمه ترگمان] عکس العمل غیر معمول او نسبت به داروها نسبت به پزشک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was atypical of her husband to stay out so late, and she began to worry.
[ترجمه گوگل] برای شوهرش غیرعادی بود که تا دیروقت بیرون بماند، و او شروع به نگرانی کرد
[ترجمه ترگمان] از شوهرش غیر معمول بود که تا دیروقت بیرون بماند، و کم کم نگران شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Relative to atypical antipsychotic use, conventional antipsychotic use was associated with a higher risk for death at all time points.
[ترجمه گوگل]در مقایسه با استفاده از آنتی سایکوتیک های غیر معمول، استفاده از آنتی سایکوتیک های معمولی با خطر بیشتری برای مرگ در همه زمان ها همراه بود
[ترجمه ترگمان]نسبت به استفاده از ضدروان پریشی غیرمعمول، استفاده از داروهای ضدروان پریشی با ریسک بالاتری برای مرگ در تمام نقاط زمانی همراه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The economy of the province was atypical because it was particularly small.
[ترجمه گوگل]اقتصاد استان غیرمعمول بود زیرا به ویژه کوچک بود
[ترجمه ترگمان]اقتصاد این استان غیرمعمول بود، زیرا بسیار کوچک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The sociable behaviour of lions is considered atypical of the cat family.
[ترجمه گوگل]رفتار اجتماعی شیرها غیر معمول از خانواده گربه تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]رفتار اجتماعی شیرها غیر معمول خانواده گربه محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Nor does this national trend appear to be atypical.
[ترجمه گوگل]این روند ملی نیز غیر معمول به نظر نمی رسد
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد که این گرایش ملی غیرمعمول باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Their housing situation is not atypical, even for this affluent suburb.
[ترجمه گوگل]وضعیت مسکن آنها حتی برای این حومه مرفه هم غیرمعمول نیست
[ترجمه ترگمان]وضعیت مسکن آن ها، حتی برای این حومه ثروتمند، غیر معمول نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What was atypical about Edinburgh was the large number of women recruited to the trade of compositor.
[ترجمه گوگل]آنچه در مورد ادینبورگ غیرمعمول بود، تعداد زیادی از زنان بود که در حرفه آهنگسازی استخدام شدند
[ترجمه ترگمان]چیزی که در مورد ادینبورگ غیر معمول بود، تعداد زیادی از زنانی بود که برای تجارت of استخدام شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This bird is atypical of most species here in that it does not build a nest.
[ترجمه گوگل]این پرنده برای اکثر گونه های اینجا غیر معمول است زیرا لانه نمی سازد
[ترجمه ترگمان]این پرنده اغلب گونه های در اینجا وجود ندارد که آشیانه بسازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These include leukopenia, thrombocytopenia, anemia, and atypical lymphocytes.
[ترجمه گوگل]اینها شامل لکوپنی، ترومبوسیتوپنی، کم خونی و لنفوسیت های آتیپیک است
[ترجمه ترگمان]اینها شامل leukopenia، thrombocytopenia، کم خونی و lymphocytes غیرمعمول هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But Androcles was atypical in that he decided to do some-thing about his predicament: to escape.
[ترجمه گوگل]اما آندروکلس از این نظر غیرمعمول بود که تصمیم گرفت کاری برای مشکل خود انجام دهد: فرار
[ترجمه ترگمان]اما Androcles غیر معمول به این نتیجه رسیده بود که تصمیم گرفته بود کاری را در مورد مخمصه ای که او کرده بود انجام دهد: فرار کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Such letters of complaint are atypical; the foundation usually receives nothing but praise and admiration for our work.
[ترجمه گوگل]چنین شکایت نامه هایی غیر معمول هستند بنیاد معمولاً چیزی جز تحسین و تحسین برای کار ما دریافت نمی کند
[ترجمه ترگمان]این نوع شکایت غیر معمول است؛ پایه و اساس معمولا چیزی جز تحسین و تحسین برای کار ما دریافت نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They are also quite atypical of large-company manager-subordinate relations in traditional firms.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین نسبت به روابط مدیر و زیردستان شرکت های بزرگ در شرکت های سنتی کاملاً غیر معمول هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین بسیار غیرمعمول از روابط مدیر شرکت بزرگ - زیردست در شرکت های سنتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The newer, so-called atypical medicines are helping change the face of mental illness, experts agree.
[ترجمه گوگل]کارشناسان موافق هستند که داروهای جدیدتر، به اصطلاح غیر معمول، به تغییر چهره بیماری روانی کمک می کنند
[ترجمه ترگمان]متخصصان با این نظر موافقند که داروهای جدیدتر، به اصطلاح داروهای غیر معمول به تغییر شکل بیماری روانی کمک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Objective To study the diagnostic value of infective atypical pneumonia ( IAP ) on CT.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه ارزش تشخیصی پنومونی آتیپیک عفونی (IAP) در CT
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه ارزش تشخیصی of غیرطبیعی atypical (IAP)در CT
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Results:The case of penicilliposis marneffei was misdiagnosed as atypical tuberculous arthritis, dermatomyositis, polyarteritis nodosa.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها: مورد پنی‌سیلیپوز مارنفی به‌عنوان آرتریت سلی آتیپیک، درماتومیوزیت، پلی آرتریت ندوزا تشخیص داده شد
[ترجمه ترگمان]نتایج: پرونده of marneffei به عنوان بیماری atypical tuberculous، dermatomyositis، polyarteritis nodosa تشخیص داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Women with only atypical endometrial cells on cytology can be initially evaluated with endometrial biopsy only rather than colposcopy .
[ترجمه گوگل]زنانی که فقط سلول‌های آندومتر غیر معمول در سیتولوژی دارند، می‌توانند در ابتدا فقط با بیوپسی آندومتر به جای کولپوسکوپی ارزیابی شوند
[ترجمه ترگمان]زنانی که تنها سلول های endometrial atypical در cytology وجود دارند، در ابتدا می توانند با بیوپسی endometrial تنها به جای colposcopy، ارزیابی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر معمولی (صفت)
uncommon, irregular, atypical

بی قاعده (صفت)
irregular, desultory, immethodical, loose, atypical, promiscuous, ruleless, informal, rough-and-tumble

انگلیسی به انگلیسی

• irregular, unusual, not typical
something that is atypical is not a typical thing of its kind.

پیشنهاد کاربران

بی قاعده ، غیر عادی
این کلمه متضاد typical است.
فاقد تطابق
غیرعادی - غیر معمولی - غیر مرسوم
adjective
: not typical : not usual or normal
an atypical case
This book is atypical of her previous work. [=is not like her previous work]
ATYPICALLY قید
We had an atypically [=unusually] leisurely lunch that afternoon.
روانشناسی و روانپزشکی
Atypical Antipsychotics: داروهای ضد روانپریشی نامتعارف
نامتعارف
غیر معمول
غیرعادی

بپرس