attributable

/əˈtrɪbjətəbl̩//əˈtrɪbjʊtəbl̩/

معنی: قابل اسناد، نسبت دادنی، قابل نسبت دادن
معانی دیگر: قابل اسناد، قابل نسبت دادن، نسبت دادنی

جمله های نمونه

1. but this is not attributable to age
اما این (مسئله) را نمی توان به سن نسبت داد.

2. Do you think that these higher-than-average temperatures are attributable to global warming?
[ترجمه گوگل]آیا فکر می کنید که این دماهای بالاتر از حد متوسط ​​به گرمایش جهانی نسبت داده می شود؟
[ترجمه ترگمان]آیا فکر می کنید که این دماهای بالاتر از متوسط نسبت به گرم شدن جهانی هوای کره زمین نسبت داده می شوند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Their illnesses are attributable to a poor diet.
[ترجمه گوگل]بیماری آنها ناشی از رژیم غذایی نامناسب است
[ترجمه ترگمان]بیماری آن ها نسبت به رژیم غذایی ضعیف نسبت داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Is this painting attributable to Michelangelo?
[ترجمه گوگل]آیا این نقاشی به میکل آنژ منتسب است؟
[ترجمه ترگمان]آیا این نقاشی منسوب به میکلانژ بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The product's success cannot be attributable solely to the ads.
[ترجمه گوگل]موفقیت محصول را نمی توان صرفاً به تبلیغات نسبت داد
[ترجمه ترگمان]موفقیت محصول را نمی توان صرفا به تبلیغات نسبت داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Almost all the rise was attributable to the banlieues.
[ترجمه گوگل]تقریباً همه این افزایش ها مربوط به بانلی ها بود
[ترجمه ترگمان]تقریبا همه قیام نسبت به banlieues نسبت به banlieues بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The reducing properties of monosaccharides are attributable to the presence of a free aldehyde or ketone group.
[ترجمه گوگل]خواص کاهنده مونوساکاریدها به وجود یک گروه آلدهید یا کتون آزاد نسبت داده می شود
[ترجمه ترگمان]خاصیت کاهش خاصیت monosaccharides به حضور یک گروه آزاد یا کتون آزاد نسبت داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The price increase is attributable to a rise in the cost of paper.
[ترجمه گوگل]افزایش قیمت به دلیل افزایش قیمت کاغذ است
[ترجمه ترگمان]افزایش قیمت مربوط به افزایش قیمت کاغذ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some of these were directly attributable to her personally, others to her campaign team.
[ترجمه گوگل]برخی از این موارد مستقیماً به شخص او و برخی دیگر به تیم مبارزات انتخاباتی او نسبت داده می شد
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها مستقیما به او و برخی دیگر به تیم کمپین او مربوط می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The high frequency of cases of diarrhoea is attributable to poor food hygiene.
[ترجمه گوگل]فراوانی بالای موارد اسهال ناشی از عدم رعایت بهداشت مواد غذایی است
[ترجمه ترگمان]فراوانی بالای موارد اسهال به بهداشت غذای ضعیف مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This high level of growth is largely attributable to the current extremely low level of industrialisation.
[ترجمه گوگل]این سطح بالای رشد تا حد زیادی به سطح بسیار پایین صنعتی فعلی نسبت داده می شود
[ترجمه ترگمان]این سطح بالای رشد تا حد زیادی مربوط به سطح بسیار پایین صنعتی سازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But its influence is attributable to more than its accessibility.
[ترجمه گوگل]اما تأثیر آن به بیش از دسترسی آن نسبت داده می شود
[ترجمه ترگمان]اما تاثیر آن به بیش از قابلیت دسترسی آن مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The illness of Miller is directly attributable to his conduct.
[ترجمه گوگل]بیماری میلر مستقیماً به رفتار او نسبت داده می شود
[ترجمه ترگمان]بیماری میلر به طور مستقیم به رفتارش مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Studies show a disproportionately high amount of crime attributable to kids born after long, difficult labors with forceps deliveries.
[ترجمه گوگل]مطالعات نشان می‌دهد که میزان غیرمتناسب زیادی از جنایات مربوط به کودکانی که پس از زایمان‌های طولانی و دشوار با زایمان فورسپس به دنیا می‌آیند، نسبت داده می‌شود
[ترجمه ترگمان]مطالعات میزان بسیار بالایی از جرم مربوط به کودکان پس از تلاش های طولانی و سخت را با deliveries را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل اسناد (صفت)
ascribable, attributable, registered

نسبت دادنی (صفت)
ascribable, attributable, imputable

قابل نسبت دادن (صفت)
attributable

تخصصی

[حقوق] قابل انتساب، متوجه

انگلیسی به انگلیسی

• assignable, chargeable, imputable
if something is attributable to an event or situation, it is likely that the event or situation caused it.

پیشنهاد کاربران

منتسب
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : attribute
اسم ( noun ) : attribution / attribute
صفت ( adjective ) : attributive / attributable
قید ( adverb ) : attributively
قابل انتساب
1. I find that his death was attributable to his voluntary ingestion of several drugs or narcotics.
من متوجه می شوم که مرگ وی ناشی از مصرف داوطلبانه چندین دارو یا مواد مخدر بوده است.
2. The only real question is how much of this is attributable to the director and how much to the scenario author.
...
[مشاهده متن کامل]

تنها سوال واقعی این است که چه مقدار از این موارد به کارگردان و چه مقدار به نویسنده سناریو منتسب است.
3. It is an example of a well - known model attributable to the Anglo - Florentine sculptor Fanelli.
این نمونه ای از یک مدل شناخته شده است که منسوب به فنلی مجسمه ساز آنگلو - فلورانس است.
4. Blogger Aleksandr Chernokozov believes that Morsi's removal was attributable to “the virus of revolution” that had taken hold in Egypt since Mubarak's ouster and that what was happening called to mind “the start of a civil war”.
الکساندر چرنوکوزوف ، وبلاگ نویس ، معتقد است که برکناری مرسی ناشی از "ویروس انقلابی" است که از زمان برکناری مبارک در مصر به وجود آمده بود و آنچه اتفاق می افتاد "شروع جنگ داخلی" است.
5. This and other excellent results are attributable to several changes in the political structure of policing.
این نتایج و سایر نتایج عالی مربوط به چندین تغییر در ساختار سیاسی پلیس است.
6. The elegance of the building is chiefly to the lead designer.
ظرافت ساختمان عمدتا به طراح اصلی نسبت داده می شود.
Attributable= ناشی از، منتسب، منسوب، مربوط به

منسوب
ناشی از

بپرس