attending physician

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: پزشک مسئول / پزشک ارشد بیمارستان / پزشک ناظر درمان
🔹 مثال ها:
The attending physician approved the surgery after reviewing the tests. پزشک مسئول پس از بررسی آزمایش ها، عمل جراحی را تأیید کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

Residents must consult their attending before making major decisions. رزیدنت ها باید قبل از تصمیمات مهم با پزشک ناظر مشورت کنند.
She became an attending physician after completing her residency in cardiology. پس از اتمام رزیدنتی در قلب، پزشک مسئول شد.
🔹 مترادف ها: staff physician • supervising doctor • senior clinician • consultant ( UK )

[مدیریت و اقتصاد سلامت] پزشک معالج
پزشک معالج
دکتری که تو بیمارستان میاد بالای سر مریض، بالای تختش و اونو معاینه و بررسی میکنه