attaint

/əˈteɪnt//əˈteɪnt/

معنی: لمس، دست کاری، مقصر دانستن، خوار کردن، محکوم کردن، بد نام کردن
معانی دیگر: (حقوق) از طریق مصادره ی اموال و سلب حقوق مدنی تنبیه کردن، (قدیمی) ننگین کردن، آبروریزی، لکه، (قدیمی) سرایت کردن، مبتلا کردن، (قدیمی) متهم کردن، (مهجور) گناهکار شناختن، حکم مصادره ی اموال و سلب حقوق مدنی، محکومیت قاضی یا عضو هیئت منصفه بعلت دادن رای غلط، رسیدن به، نائل شدن به، محکوم کردن قاضی یا عضو هیئت منصفه برای دادن حکم خلاف، محروم کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: attaints, attainting, attainted
• : تعریف: to inflict the loss of civil rights on (someone) following conviction for a major crime.
اسم ( noun )
• : تعریف: in law, the loss of civil rights following conviction for a major crime, esp. treason; attainder.

جمله های نمونه

1. The pIt'shaft of the attaint after restoring blowout is a problem that has challenge sex.
[ترجمه گوگل]شفت pI از دستیابی پس از بازیابی فوران مشکلی است که رابطه جنسی را به چالش می کشد
[ترجمه ترگمان]شفت pit پس از بازسازی یک مشکل است که رابطه جنسی را به چالش می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The attaint phenomenon of anvil face is measured to producing quality and mould life impact is very big, make forging even the product discards as useless group by group, pecuniary loss is severe.
[ترجمه گوگل]پدیده دستیابی به صورت سندان برای تولید کیفیت اندازه گیری می شود و تأثیر عمر قالب بسیار بزرگ است، باعث می شود جعل حتی محصولات دور ریخته شده به عنوان گروه به گروه بی فایده باشد، ضرر مالی شدید است
[ترجمه ترگمان]پدیده attaint صورت سندان به منظور تولید کیفیت و شکل گیری تاثیر زندگی بسیار بزرگ است و باعث می شود که حتی مازاد محصول به عنوان یک گروه بی هوده توسط گروه، ضرر مالی شدید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't attaint the electric appliance when clean them with rag.
[ترجمه گوگل]وقتی وسایل برقی را با پارچه تمیز می‌کنید، به آنها نرسید
[ترجمه ترگمان]این اسباب برقی را از وقتی که با پارچه تمیز می کنند محروم نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. After the Restoration he was one of those not actually attainted but perpetually disabled from holding any office.
[ترجمه گوگل]پس از بازسازی، او یکی از کسانی بود که عملاً به دست نیامد، اما برای همیشه از داشتن هیچ مقامی ناتوان شد
[ترجمه ترگمان]پس از بازگشت سلطنت، او یکی از کسانی بود که در واقع attainted نبود، بلکه همیشه از دست داشتن یک اداره عاجز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The transmitting noise can reduce capability of power supply or attaint switch power supply.
[ترجمه گوگل]نویز ارسالی می تواند توانایی منبع تغذیه یا دستیابی به منبع تغذیه سوئیچ را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]نویز ارسال می تواند توانایی تامین برق و یا منبع تغذیه سوییچینگ را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Because complete oil path closes, can prevent dust to invade attaint bearing again.
[ترجمه گوگل]از آنجا که مسیر روغن کامل بسته می شود، می تواند مانع از نفوذ مجدد گرد و غبار به بلبرینگ شود
[ترجمه ترگمان]از آنجا که مسیر نفت کامل بسته می شود، می تواند از گرد و غبار جلوگیری کند و بار دیگر به attaint حمله کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To property damages case, because be in operation demon animal, the outside guesses is, blizzard attaint 9 cities server, this is to guess merely, did not get concerned confirming.
[ترجمه گوگل]برای خسارت اموال مورد، چون در عمل حیوان شیطان باشد، حدس بیرونی است، کولاک به سرور 9 شهر رسیده است، این فقط حدس زدن است، نگران تایید نیست
[ترجمه ترگمان]برای خسارت به اموال، به دلیل این که در مورد حیوان شیطان وجود داشته باشد، حدس خارج این است که blizzard attaint ۹ شهر، این فقط حدس و گمان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Adopts double buffering device, absorb shock to prevent other institutions for vibration and easy attaint, strong and durable.
[ترجمه گوگل]اتخاذ دستگاه بافر دوگانه، جذب شوک برای جلوگیری از سایر نهادها برای ارتعاش و دستیابی آسان، قوی و بادوام
[ترجمه ترگمان]دستگاه buffering دوگانه Adopts، شوک را جذب می کند تا از دیگر موسسات برای ارتعاش و attaint آسان، محکم و بادوام جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To often ambulating, trample or wear away the place such as fierce porch, can add buy sheet small blanket, avoid carpet generation is local heavy corrupt or attaint.
[ترجمه گوگل]به اغلب سرپایی، لگدمال کردن یا فرسودگی مکان مانند ایوان خشن، می توانید اضافه کنید خرید ورق پتو کوچک، جلوگیری از تولید فرش محلی فاسد یا دست یافتنی سنگین است
[ترجمه ترگمان]برای اغلب ambulating، لگد زدن و یا پوشیدن آن مانند هشتی سخت، می تواند یک ملافه کوچک بخرد، و از تولید فرش اجتناب کند، از فساد سنگین داخلی یا attaint استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If hasn t abundant security mechanism, anybody can access and amend the data, or the gusty physics attaint, all of this can work serious data losing.
[ترجمه گوگل]اگر مکانیسم امنیتی فراوانی نداشته باشد، هر کسی می‌تواند به داده‌ها دسترسی داشته باشد و آن‌ها را اصلاح کند، یا فیزیک تند و تیز به آن دست پیدا کند، همه اینها می‌تواند باعث از دست رفتن داده‌ها شود
[ترجمه ترگمان]اگر مکانیزم امنیتی زیادی وجود نداشته باشد، هر کسی می تواند به آن دسترسی داشته باشد و اطلاعات را اصلاح کند، و یا فیزیک کوانتوم، همه اینها می تواند منجر به از دست دادن داده های جدی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. By glassy, the eruption cloud that coarse rock particle forms jams not only engine, still can wear away windshield, attaint plane navigation and communication system.
[ترجمه گوگل]با شیشه ای، ابر فوران که ذرات سنگ درشت تشکیل می دهد نه تنها موتور را مسدود می کند، بلکه می تواند شیشه جلو را از بین ببرد، به سیستم ناوبری هواپیما و سیستم ارتباطی دست یابد
[ترجمه ترگمان]ابر فوران که ذرات سنگ درشت را نه تنها موتور می سازد، هنوز هم می تواند شیشه جلو، کش تیرانی هواپیما و سیستم ارتباطی را به هم بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nailhead slightly inside embedded board, but do not get attaint paper area, nailhole should undertake antirust processing.
[ترجمه گوگل]سر ناخن کمی در داخل تخته تعبیه شده است، اما به منطقه کاغذی دست پیدا نکنید، سوراخ میخ باید پردازش ضد زنگ را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]Nailhead کمی در داخل تخته جاسازی شده است، اما حوزه کاغذ attaint را دریافت نکنید، nailhole باید پردازش antirust را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لمس (اسم)
handle, attaint, handling, tactility

دست کاری (اسم)
attaint, manipulation, handwork

مقصر دانستن (فعل)
blame, attaint, fault, inculpate

خوار کردن (فعل)
debase, abuse, affront, insult, shame, reproach, dishonor, humiliate, disgrace, blemish, profane, attaint, asperse, defame, discredit, smirch, stigmatize

محکوم کردن (فعل)
adjudge, condemn, convict, sentence, attaint

بد نام کردن (فعل)
vilify, blemish, attaint, asperse, defame, denigrate, malign, traduce, calumniate, lynch

انگلیسی به انگلیسی

• confiscation of property and rights; humiliation; stain; blow received in a fight
take away rights and property; disgrace, humiliate

پیشنهاد کاربران

بپرس