attain

/əˈteɪn//əˈteɪn/

معنی: دست یافتن، رسیدن، نائل شدن، بدست اوردن، زدن، رسیدن به، تمام کردن
معانی دیگر: (در اثر کوشش) به دست آوردن، نایل شدن، کسب کردن، موفق شدن، بانتهارسیدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: attains, attaining, attained
(1) تعریف: to achieve through effort.
مترادف: achieve, acquire, compass, gain, get, obtain, realize
مشابه: actualize, earn, effect, hit, procure, secure, win

- Education will help you attain your goals.
[ترجمه گوگل] آموزش به شما کمک می کند تا به اهداف خود برسید
[ترجمه ترگمان] تحصیل به شما کمک می کند به اهداف خود برسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She worked hard to attain her position in the company.
[ترجمه گوگل] او برای رسیدن به موقعیت خود در شرکت سخت تلاش کرد
[ترجمه ترگمان] سخت تلاش می کرد تا به موقعیت خود در این شرکت دست پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to arrive at or reach successfully.
مترادف: accomplish, achieve, arrive at, reach
مشابه: crown, gain, hit

- The nation struggled to attain independence.
[ترجمه گوگل] ملت برای رسیدن به استقلال تلاش کرد
[ترجمه ترگمان] ملت برای رسیدن به استقلال تلاش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Serving in the Navy helped him attain maturity.
[ترجمه گوگل] خدمت در نیروی دریایی به او کمک کرد تا به بلوغ برسد
[ترجمه ترگمان] پذیرایی در نیروی دریایی به او کمک کرد تا به بلوغ برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: attainable (adj.)
• : تعریف: to achieve or reach something (usu. fol. by "to").
مشابه: aspire

- As our grandmother aged, she attained to wisdom and grace.
[ترجمه گوگل] همانطور که مادربزرگ ما پیر شد، او به خرد و فضل رسید
[ترجمه ترگمان] به عنوان مادر بزرگ ما، او به عقل و لطف رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. few of the fish attain any size
تعداد کمی از ماهی ها بزرگ می شوند.

2. The cheetah can attain speeds of up to 97 kph.
[ترجمه گوگل]یوزپلنگ می تواند به سرعت 97 کیلومتر در ساعت برسد
[ترجمه ترگمان]یوزپلنگ می تواند به سرعت تا ۹۷ درجه سانتیگراد برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They ought to attain this aim.
[ترجمه گوگل]آنها باید به این هدف برسند
[ترجمه ترگمان]باید به این هدف دست پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These trees attain to remarkable height.
[ترجمه گوگل]این درختان به ارتفاع قابل توجهی می رسند
[ترجمه ترگمان]این درختان به ارتفاع قابل توجهی دست می یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Subordinate groups mobilize to attain new advantages and benefits, while dominant groups mobilize to maintain advantages and benefits.
[ترجمه گوگل]گروه های زیردست برای دستیابی به مزایا و منافع جدید بسیج می شوند، در حالی که گروه های مسلط برای حفظ مزایا و منافع بسیج می شوند
[ترجمه ترگمان]گروه های Subordinate بسیج می شوند تا به مزایای و مزایای جدیدی دست یابند، در حالی که گروه های حاکم بسیج می شوند تا مزایا و منافع خود را حفظ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In my experience, people who tried to attain their ends by covert means came to unfortunate ends.
[ترجمه گوگل]در تجربه من، افرادی که سعی می کردند از راه های پنهانی به اهداف خود برسند، به اهداف ناگواری رسیدند
[ترجمه ترگمان]در تجربه من مردمی که سعی می کردند به ends خود دست یابند به این نتیجه رسیده بودند که عاقبت به خیر و خوشی پایان می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For some it was enough to attain dominion over other rulers, in effect establishing satellite or vassal states.
[ترجمه گوگل]برای عده‌ای کافی بود که بر دیگر حاکمان تسلط پیدا کنند و در واقع دولت‌های اقماری یا دست نشانده ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]چه، برای برخی از آن کافی بود که بر فرمانروایان دیگر حکومت کند، در حالی که ایالات vassal را برقرار می ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To attain hydrostatic equilibrium the position of the lithosphere adjusts vertically in accordance with its density and thickness.
[ترجمه گوگل]برای رسیدن به تعادل هیدرواستاتیکی، موقعیت لیتوسفر به صورت عمودی مطابق با چگالی و ضخامت آن تنظیم می شود
[ترجمه ترگمان]برای بدست آوردن تعادل هیدرو استاتیک، موقعیت the براساس چگالی و ضخامت آن به صورت عمودی تنظیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Most attain that status only because Britain's plants and animals have been so much studied.
[ترجمه گوگل]اکثر آنها تنها به این دلیل به این جایگاه می رسند که گیاهان و حیوانات بریتانیا بسیار مورد مطالعه قرار گرفته اند
[ترجمه ترگمان]اغلب این وضعیت به این دلیل است که گیاهان و حیوانات بریتانیا بسیار مورد مطالعه قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There will be an objective for Samson to attain before the game is won.
[ترجمه گوگل]قبل از پیروزی در بازی، هدفی برای سامسون وجود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]هدفی وجود خواهد داشت که سام سون پیش از برنده شدن بازی دست به دست یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Together with this person[Sentence dictionary], you can attain results far more spectacular than either of you could achieve alone.
[ترجمه گوگل]همراه با این شخص [فرهنگ جملات]، می توانید به نتایجی بسیار دیدنی تر از آن دست پیدا کنید که هر یک از شما به تنهایی می توانست به دست آورد
[ترجمه ترگمان]به همراه این فرد [ فرهنگ لغت حکم ]، شما می توانید به نتایج بسیار more از آنچه که می توانید به تنهایی برسید، برسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Here is your opportunity to attain a goal.
[ترجمه گوگل]در اینجا فرصت شما برای رسیدن به یک هدف است
[ترجمه ترگمان]این فرصت شما برای رسیدن به یک هدف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Managers and employees will be asked to attain levels of performance previously considered impossible.
[ترجمه گوگل]از مدیران و کارکنان خواسته می شود تا به سطوحی از عملکرد دست یابند که قبلا غیرممکن تلقی می شد
[ترجمه ترگمان]از مدیران و کارکنان خواسته می شود تا سطوح عملکرد را که قبلا غیر ممکن در نظر گرفته شده بود به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. TECs play an important role in helping companies attain it.
[ترجمه گوگل]TEC ها نقش مهمی در کمک به شرکت ها برای دستیابی به آن دارند
[ترجمه ترگمان]TECs نقش مهمی در کمک به شرکت ها ایفا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The important thing in life is to have a great aim, and thedetermination to attain it.
[ترجمه گوگل]نکته مهم در زندگی داشتن یک هدف بزرگ و عزم برای رسیدن به آن است
[ترجمه ترگمان]مهم ترین چیز در زندگی داشتن یک هدف عالی و تلاش برای رسیدن به آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دست یافتن (فعل)
accede, achieve, attain

رسیدن (فعل)
accede, achieve, attain, get, arrive, come, gain, receive, land, aim, amount, maturate, pull up, strand, run up, ripen

نائل شدن (فعل)
accede, attain, reach, gain, fetch up

بدست اوردن (فعل)
win, attain, get, gain, receive, have, acquire, earn, procure, obtain, reap, enter, catch

زدن (فعل)
cut off, cut, attain, get, strike, stroke, hit, play, touch, bop, lop, sound, haze, amputate, beat, slap, put on, tie, fly, clobber, slat, belt, whack, drub, mallet, chap, throb, imprint, knock, pummel, bruise, pulsate, spray, bunt, pop, frap, smite, nail, clout, poke, ding, shoot, pound, inject, lam, thwack, snip

رسیدن به (فعل)
attain, reach, have, overtake, touch

تمام کردن (فعل)
finish, attain, fulfill, process, end, wrap up, exhaust, integrate, fiddle away, polish off

تخصصی

[فوتبال] دست یافتن
[ریاضیات] رسیدن، نائل شدن، بدست آوردن

انگلیسی به انگلیسی

• reach, achieve, fulfill (goal, desire, etc.)
if you attain something, you achieve it, often after a lot of effort.

پیشنهاد کاربران

پیدا کردن
He attained his aim
به مراد خود رسید
برای رسیدن به یه نقطه یا یه حد از attain استفاده میشه، نه obtain : مثلا برای شرکت در انتخابات باید برسید به سن ۱۸
Attain is also used to mean “to reach a point or arrive somewhere, ” as in The right to vote extends to those who have attained the age of 18.
...
[مشاهده متن کامل]

https://www. dictionary. com/e/attain - vs - obtain/

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : attain
اسم ( noun ) : attainment
صفت ( adjective ) : attainable
قید ( adverb ) : _
با تلاش و تقلا به دست آوردن
در کتاب اینساید ریدینگ به تفاوت obtain و attain تاکید شده. در attain به دست آوردن همراه با تلاش بسیار هست مثل مدال المپیک. اما obtain این تلاش زیاد رو نداره. مثل گواهینامه رانندگی
منتهی شدن به
رسیدن ، به دست اوردن
The Giant Tortoise of the
Galapagos may attain over 1. 5 metres in length
با تلاش زیاد و سعی و کوشش زیاد بدست آوردن، با تلاش و زحمت زیاد نائل شدن بچیزی. با تلاش و زحمت زیاد بتمام اهدافم نائل آمدم. I've attained all my aims
attain ( verb ) = gain ( verb ) = obtain ( verb )
به معناهای: بدست آوردن، کسب کردن
دستیابی
مبتلاشدن
دست یافتن
برقرار شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس