atrox

English meaning:
A very cruel, shocking, or violent act, especially in war or conflict
Persian ( فارسی ) :
جنایت وحشتناک، عمل بی رحمانه، فاجعه انسانی
1 The world was shocked by the atrocity committed during the war. 
دنیا از جنایتی که در طول جنگ انجام شد، شوکه شد.
2 They were accused of committing atrocities against civilians. 
آنها به ارتکاب جنایت علیه غیرنظامیان متهم شدند.
3 Every atrocity must be documented and punished. 
هر جنایتی باید ثبت و مجازات شود.
4 The atrocity of the attack left the whole town in fear. 
وحشتناکیِ آن حمله، تمام شهر را در ترس فرو برد.
5 Many survivors still remember the atrocity they witnessed. 
بسیاری از بازماندگان هنوز جنایتی را که دیدند، به یاد دارند.
6 That atrocity was a turning point in the conflict. 
آن جنایت نقطه عطفی در آن درگیری بود.
7 News reports described the atrocity in horrifying detail. 
گزارش های خبری آن جنایت را با جزئیات وحشتناک توصیف کردند.
8 The general denied responsibility for the atrocity. 
ژنرال مسئولیت آن جنایت را انکار کرد.
9 It was an atrocity that violated all human rights. 
آن یک جنایت بود که همه حقوق بشر را نقض کرد.
10 History books recorded the atrocity as a warning to future generations. 
کتاب های تاریخی آن جنایت را به عنوان هشداری برای نسل های آینده ثبت کردند.
atrocious – Root Word and Meaning
Root word: From Latin atrox, meaning fierce, cruel, terrible
English meaning: very bad, terrible, extremely unpleasant, or cruel
Persian ( فارسی ) : بسیار بد، وحشتناک، نفرت انگیز، بی رحمانه
1 The weather was absolutely atrocious yesterday. 
هوا دیروز واقعاً وحشتناک بود.
2 His handwriting is atrocious—I can’t read a word!
دست خطش افتضاحه—یه کلمه هم نمی تونم بخونم!
3 That movie had atrocious acting. 
اون فیلم بازیگری خیلی بدی داشت.
4 They lived in atrocious conditions during the war. 
در طول جنگ در شرایط وحشتناکی زندگی می کردند.
5 The food at that restaurant was atrocious. 
غذای اون رستوران افتضاح بود.
6 She made an atrocious mistake at work. 
اشتباه خیلی بدی سر کار کرد.
7 The roads were in atrocious condition after the storm. 
بعد از طوفان، جاده ها در وضعیت وحشتناکی بودن.
8 He committed an atrocious crime. 
او جنایتی بی رحمانه انجام داد.
9 Her behavior at the meeting was simply atrocious. 
رفتارش در جلسه واقعاً زننده بود.
10 The smell coming from the fridge was atrocious. 
بویی که از یخچال می اومد، خیلی بد بود.
chatgpt