atonic

/eɪˈtɒnɪk//eɪˈtɒnɪk/

معنی: ضعیف، سست، بی تکیه، بی صدا، بی قوت، مربوط بسستی و بی قوتی
معانی دیگر: (زبان شناسی) هجا یا واژه ی غیر موکد، بی صدا در صحبت و تلفظ، طب بی قوت

جمله های نمونه

1. Atonic seizures are characterized by a sudden loss of postural muscle tone.
[ترجمه گوگل]تشنج آتونیک با از دست دادن ناگهانی تون عضلانی وضعیتی مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]حملات ناگهانی با از دست دادن ناگهانی لحن ماهیچه postural مشخص می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Atonic seizures: An independent epilepsy type or epilepsy syndrome?
[ترجمه گوگل]تشنج آتونیک: نوع صرع مستقل یا سندرم صرع؟
[ترجمه ترگمان]صرع لوب گیجگاهی: یک نوع صرع مستقل یا سندروم epilepsy؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Flaccid constipation is characterized by a lazy or atonic intestinal muscle.
[ترجمه گوگل]یبوست شل با تنبلی یا آتونیک عضله روده مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]یبوست مزمن توسط یک ماهیچه روده دراز و یا atonic مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An atonic syllable carries no stress.
[ترجمه گوگل]هجای آتونیک هیچ استرسی ندارد
[ترجمه ترگمان]یک هجا atonic هیچ استرس ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The overactive spastic type of constipation is probably much more common than the atonic lazy kind.
[ترجمه گوگل]نوع اسپاستیک بیش فعال یبوست احتمالاً بسیار شایع تر از نوع تنبل آتونیک است
[ترجمه ترگمان]نوع spastic بیش فعال of احتمالا بسیار رایج تر از نوع تنبلی atonic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Objective To study the advance in the treatment of atonic bladder after spinal cord injury.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه پیشرفت در درمان مثانه آتونیک پس از آسیب نخاعی
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه پیشرفت در درمان مثانه atonic پس از آسیب طناب نخاعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضعیف (صفت)
light, lean, anemic, weak, faint, weakly, feeble, flagging, anile, asthenic, slack, atonic, infirm, fragile, pusillanimous, sappy, puny, feeblish, languid, shaky, rickety, languorous, weakish, wonky, powerless

سست (صفت)
doddered, effeminate, flaggy, weak, feeble, torpid, asthenic, loose, frail, flimsy, slack, atonic, slow, insecure, sleazy, floppy, lax, idle, lazy, indolent, slothful, groggy, remiss, washy, wishy-washy, inactive, slumberous, slumbery, feckless, flabby, flaccid, languid, slumbrous, lethargic, shaky, rickety, rattletrap, wonky, supine, tottery

بی تکیه (صفت)
atonic, enclitic

بی صدا (صفت)
dumb, quiet, silent, mute, atonic, noiseless, whist, consonantal, surd, soundless, voiceless

بی قوت (صفت)
atonic, penurious

مربوط به سستی و بی قوتی (صفت)
atonic

انگلیسی به انگلیسی

• unaccented, unstressed (phonetics)

پیشنهاد کاربران

atonic ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: بی کِشَنگ
تعریف: ویژگی ماهیچه ای که کِشَنگ ندارد

بپرس