atone

/əˈtoʊn//əˈtəʊn/

معنی: کفاره دادن، جبران کردن، جلب کردن، خشم کسی را فرونشاندن، جلب رضایت کردن
معانی دیگر: (مهجور) موافق بودن، توافق داشتن، 1 - فورا، به تندی 2- در همان زمان، همدل، متوافق، متفق، یک دل و یک زبان، متحد

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: atones, atoning, atoned
• : تعریف: to make reparation for a sin, crime, error, or the like (usu. fol. by "for").
مترادف: make amends, repent
مشابه: pay, recompense

- The CEO attempted to atone for the company's negligence with a public apology.
[ترجمه گوگل] مدیرعامل با عذرخواهی عمومی تلاش کرد تا غفلت شرکت را جبران کند
[ترجمه ترگمان] مدیر عامل در تلاش برای جبران قصور شرکت با عذرخواهی عمومی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Later in life, he felt a great need to atone for his sins.
[ترجمه گوگل] بعداً در زندگی، نیاز شدیدی به کفاره گناهان خود احساس کرد
[ترجمه ترگمان] بعدها در زندگی احساس کرد که باید کفاره گناهان خود را بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: atonable (adj.), atoner (n.)
• : تعریف: to make reparation for (a sin, crime, error, or the like).
مترادف: expiate, make up
مشابه: compensate, pay, purge, recompense, satisfy
عبارت ( phrase )
• : تعریف: in a state of harmony or accord.

- He is at one with himself.
[ترجمه گوگل] او با خودش یکی است
[ترجمه ترگمان] او با خودش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to atone for his sins, he fasted for thirty days
به کفاره ی گناهانش سی روز روزه گرفت.

2. to atone for one's mistakes
اشتباهات خود را جبران کردن

3. The country's leader has expressed a wish to atone for his actions in the past.
[ترجمه گوگل]رهبر کشور ابراز تمایل کرده است که تاوان اقدامات خود را در گذشته جبران کند
[ترجمه ترگمان]رهبر این کشور ابراز تمایل کرده است که اقدامات خود را در گذشته جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I have treated you unkindly how can I atone ?
[ترجمه گوگل]من با شما ناخوشایند رفتار کردم چگونه می توانم جبران کنم؟
[ترجمه ترگمان]من با تو بدرفتاری کردم چطور میتونم جبران کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Jack tried to atone for his rudeness by sending her some flowers.
[ترجمه گوگل]جک سعی کرد تاوان بی ادبی خود را با ارسال چند گل برای او جبران کند
[ترجمه ترگمان]جک سعی کرد بی ادبی خود را با فرستادن گل به او جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Richard was anxious to atone for his thoughtlessness.
[ترجمه گوگل]ریچارد مشتاق بود که بی فکری خود را جبران کند
[ترجمه ترگمان]ریچارد هم مشتاق بود که به خاطر بی فکری او جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He promised to atone for his crime.
[ترجمه گوگل]او قول داد که تاوان جرمش را بدهد
[ترجمه ترگمان] اون قول داد که تاوان این جنایت رو بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ma'am, what would you have me do to atone for my sin?
[ترجمه گوگل]خانم، برای جبران گناهم چه کنم؟
[ترجمه ترگمان]خانم، شما چه کار می کنید که من گناه گناه خود را جبران کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Atone for death by death. Shed blood for old blood shed.
[ترجمه گوگل]کفاره مرگ با مرگ خون ریخته شده برای خون پیر
[ترجمه ترگمان]مرگ با مرگ به خاطر مرگ یه عالمه خون واسه خون کهنه ریخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But to atone for this and other abuses, the firms have already promised $ 246 billion to state governments.
[ترجمه گوگل]اما برای جبران این تخلفات و سایر سوء استفاده ها، شرکت ها قبلاً 246 میلیارد دلار به دولت های ایالتی قول داده اند
[ترجمه ترگمان]اما برای جبران این سو استفاده های دیگر، این شرکت ها به ۲۴۶ میلیارد دلار به دولت های ایالتی وعده داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For these she would not atone.
[ترجمه گوگل]برای اینها او کفاره نمی داد
[ترجمه ترگمان]زیرا این زن کفاره آن را نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. How do you atone for it?
[ترجمه گوگل]چگونه آن را جبران می کنید؟
[ترجمه ترگمان]چطور جبران می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What will you do to atone for this sin?
[ترجمه گوگل]برای جبران این گناه چه خواهید کرد؟
[ترجمه ترگمان]با کفاره این گناه چه خواهید کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Atone time, Winston owned the famous Hope Diamond, once the property of French King Louis XIV.
[ترجمه گوگل]وینستون مالک الماس معروف هوپ بود که زمانی ملک لوئی چهاردهم پادشاه فرانسه بود
[ترجمه ترگمان]با گذشت زمان، و ین ستون، الماس معروف الماس را، که زمانی مال پادشاه فرانسه لویی چهاردهم بود، در تملک داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Nothing could atone for the loss of good blood.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی توانست کفاره از دست دادن خون خوب را بدهد
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی توانست به خاطر از دست دادن خون خوب، جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کفاره دادن (فعل)
atone, expiate

جبران کردن (فعل)
rectify, repair, remedy, redress, atone, expiate, compensate, offset, gratify, make up, reimburse, requite, reciprocate, countervail, recoup

جلب کردن (فعل)
attract, have, solicit, catch, atone, entice, engross

خشم کسی را فرونشاندن (فعل)
propitiate, atone, subdue one's anger

جلب رضایت کردن (فعل)
atone

انگلیسی به انگلیسی

• redress, do penance, appease, make amends
if you atone for something wrong or bad that you have done, you do something to show that you are sorry; a formal word.
unified, in agreement, unanimous; allied

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To make amends or compensate for wrongdoing 🔄
🔍 مترادف: Compensate
✅ مثال: He wanted to atone for his mistakes by doing community service.
"Atone" means to make amends or reparations for a wrongdoing or a mistake.
It symbolizes the act of seeking forgiveness and rectifying one's actions to restore balance or harmony.
جبران کردن یا اصلاح یک اشتباه یا گناه.
...
[مشاهده متن کامل]

این اصطلاح نماد عمل طلب بخشش و اصلاح کردن اعمال خود برای بازگرداندن تعادل یا هماهنگی است.
مثال؛
He tried to atone for his mistakes by helping others.
او تلاش کرد با کمک به دیگران اشتباهات خود را جبران کند.
She sought to atone for her wrongdoing by apologizing to everyone involved.
او سعی کرد با عذرخواهی از همه ی افراد درگیر، اشتباه خود را جبران کند.
The company made efforts to atone for the environmental damage caused by its operations.
شرکت برای جبران خسارت های زیست محیطی ناشی از عملیات خود تلاش هایی انجام داد.
مترادف: Make amends, compensate, repent
متضاد: Offend, wrong, harm

۱. جبران کردن ۲. تاوان دادن. خسارت پرداختن ۳. کفاره دادن
مثال:
And it will atone for some of your misdeeds.
و آن پاره ای از گناهانتان را جبران خواهد کرد.
�وَیُکَفِّرُ عَنْکُمْ مِنْ سَیِّئَاتِکُمْ�
پست ، خوار ، فرومایه، تسلیم شدن، به پا افتادن
لانگمن دیکشنری : خسارت دادن
definition : make repayment for a crime , etc
انجام کاری که نشون بده داری اظهار پشیمونی میکنی و متاسفی
تقاص پس دادن
تاوان پس دادن
تقاص گناهی کرده را پس دادن
تاوان کار اشتباه خودرا پس دادن
جبران گناه. expiate
he was being helpful, to atone for his past mistakes
their sins must be expiated by sacrifice

بپرس