athwart

/əˈθwɔːrt//əˈθwɔːt/

معنی: از وسط، از این سو بان سو، از طرفی بطرف دیگر، برخلاف، مخالف، برضد
معانی دیگر: از یک سو به سوی دیگر، سرتاسر، از یک طرف تا طرف دیگر، اریب وار (قطع کردن یا رد شدن)، در مقابل، جلوگیر، بندآورنده

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: crossing at a slant; crosswise.

(2) تعریف: obstructively.
حرف اضافه ( preposition )
(1) تعریف: across.

- a board lying athwart the hall
[ترجمه گوگل] تخته ای که جلوی سالن را گرفته است
[ترجمه ترگمان] تخته ای میان تالار دراز کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in opposition to; against.

جمله های نمونه

1. a row of stones set athwart the creek
یک ردیف سنگ چیده شده از یک طرف به طرف دیگر نهر

2. The ship steamed athwart the tug.
[ترجمه گوگل]کشتی بخار شد و یدک کش را متوقف کرد
[ترجمه ترگمان]کشتی در خلال the بخار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The ship was anchored athwart the harbour mouth.
[ترجمه گوگل]کشتی در دهانه بندر لنگر انداخته بود
[ترجمه ترگمان]کشتی در میان دهانه بندر لنگر انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It maddened him and he canted athwart.
[ترجمه گوگل]این او را دیوانه کرد و او را athwart کرد
[ترجمه ترگمان]این امر او را دیوانه می کرد و بر خود چیره می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The three arc-lamps had come to rest athwart the sunken bomber, sharply illuminating the fuselage and the two wings.
[ترجمه گوگل]سه لامپ قوسی در مقابل بمب افکن غرق شده ایستاده بودند و بدنه و دو بال را به شدت روشن می کردند
[ترجمه ترگمان]سه لامپ مهتابی که در خلال the فرورفته بودند، به سرعت لاشه هواپیما و دو بال را روشن کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The pagoda cast its shadow athwart the lake.
[ترجمه گوگل]بتکده سایه خود را بر دریاچه انداخت
[ترجمه ترگمان]The سایه خود را بر روی دریاچه می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Before them a wide and rapid current coursed athwart their way.
[ترجمه گوگل]در مقابل آنها جریان گسترده و سریعی در مسیر آنها قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]پیش از آن، جریانی وسیع و سریع بر سر راهشان سبز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His tendency toward violence was athwart the philosophy of the peace movement.
[ترجمه گوگل]گرایش او به خشونت، فلسفه جنبش صلح را خنثی کرد
[ترجمه ترگمان]گرایش او به خشونت در میان فلسفه جنبش صلح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unexpected events thrust themselves continually athwart our path.
[ترجمه گوگل]رویدادهای غیرمنتظره به طور مداوم مسیر ما را خنثی می کنند
[ترجمه ترگمان]حوادث غیر مترقبه در میان راه ما پیوسته در میان راه ما قرار می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Athwart the state, the laws, athwart prosperity the insolence of others.
[ترجمه گوگل]دولت، قوانین را خنثی می کند، وقاحت دیگران را خنثی می کند
[ترجمه ترگمان]قانون، قوانین، athwart، گستاخی دیگران را آشکار می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The ship was anchored athwart at the harbor mouth.
[ترجمه گوگل]کشتی در دهانه بندر لنگر انداخته بود
[ترجمه ترگمان]کشتی در وسط بندر لنگر انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They put a table athwart the doorway.
[ترجمه گوگل]یک میز جلوی در گذاشتند
[ترجمه ترگمان]پشت در می زی گذاشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. On one another, as they strike athwart.
[ترجمه گوگل]بر همدیگر، در حالی که با شکست مواجه می شوند
[ترجمه ترگمان]در یکی دیگر، همچنان که از خلال آن می گذرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In all this and athwart this celestial maidenliness, and without either of them being able to say how it had come about, they had begun to call each other thou.
[ترجمه گوگل]در همه اینها و ناکام گذاشتن این دوشیزگی آسمانی، و بدون اینکه هیچ یک از آنها نتوانند بگویند چگونه به وجود آمده، شروع به صدا زدن یکدیگر کرده بودند
[ترجمه ترگمان]در همه این and و در خلال این maidenliness آسمانی، و بی آن که هیچ یک از آن ها بتوانند بگویند چه خبر است، شروع به تماس با یکدیگر کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از وسط (قید)
across, crosswise, athwart, crossways

از این سو بان سو (قید)
across, athwart

از طرفی بطرف دیگر (قید)
athwart

برخلاف (قید)
athwart

مخالف (حرف اضافه)
against, athwart, contrary to, despite, notwithstanding

برضد (حرف اضافه)
against, athwart, versus, contra

تخصصی

[ریاضیات] از این سو به آنسو، از وسط، برضد

انگلیسی به انگلیسی

• from side to side; across (nautical); in an apposing manner
from side to side; contrary to

پیشنهاد کاربران

اریب با
در تلاقی با
در مقابل
athwart
حرف اضافه:
from side to side of; across. از طرفی به طرفی؛ در سراسر
"a counter was placed athwart the entrance"
in opposition to; counter to. برخلاف. مقابله با
"these statistics run sharply athwart conventional presumptions"
...
[مشاهده متن کامل]

قید:
across from side to side; transversely. از طرف به طرف دیگر؛ عرضی
"one table running athwart was all the room would hold"
so as to be perverse or contradictory. منحرف و یا متناقض باشد.
"our words ran athwart and we ended up at cross purposes"
thwart
فعل:
prevent ( someone ) from accomplishing something. جلوگیری از ( کسی ) از انجام کاری.
"he never did anything to thwart his father"
اسم:
a structural crosspiece forming a seat for a rower in a boat. جاییکه برای نشستن پاروزن در قایق ( بویژه قایق های پارویی ) ساخته شده است.
قید و حرف اضافه:
from one side to another side of; across. از یک طرف به طرف دیگر؛ در سراسر
"a pink - tinged cloud spread thwart the shore"

بپرس