athletics

/æθˈletɪks//æθˈletɪks/

معنی: پهلوانی، ورزشکاری، علم ورزش، زور ورزی
معانی دیگر: ورزش، زورآوری، یل پروری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: athletics
(1) تعریف: (usu. used with a sing. verb) the study and practice of athletic development.
مشابه: exercise

(2) تعریف: (usu. used with a pl. verb) sports and physical activities.
مشابه: exercise

جمله های نمونه

1. intercollegiate athletics
ورزش های میان دانشگاهی

2. intramural athletics
ورزش های درون دانشگاهی

3. The athletics win provided a much-needed fillip to/for national pride.
[ترجمه گوگل]برد دو و میدانی برای غرور ملی بسیار مورد نیاز بود
[ترجمه ترگمان]این دو تیم یک انگیزه لازم را برای غرور ملی به ارمغان آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My daughter wants to compete in athletics.
[ترجمه گوگل]دخترم می خواهد در دو و میدانی شرکت کند
[ترجمه ترگمان]دخترم می خواهد در ورزش رقابت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She didn't take up athletics until she was 20.
[ترجمه گوگل]او تا 20 سالگی ورزش دو و میدانی را شروع نکرد
[ترجمه ترگمان]تا ۲۰ سالگی ورزش نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Britain did well in the athletics competition, but the day belonged to Norway.
[ترجمه گوگل]بریتانیا در مسابقات دو و میدانی عملکرد خوبی داشت، اما آن روز متعلق به نروژ بود
[ترجمه ترگمان]بریتانیا در مسابقات قهرمانی به خوبی عمل کرد، اما این روز به نروژ تعلق داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He ended his athletics career under a cloud of suspicion when he refused to take a drug test.
[ترجمه گوگل]او با امتناع از انجام آزمایش مواد مخدر، دوران ورزشی خود را در زیر ابری از سوء ظن به پایان رساند
[ترجمه ترگمان]او زمانی که او از قبول یک آزمایش مواد مخدر امتناع کرد، حرفه ورزشی خود را تحت ابری از بدگمانی به پایان رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Other sports are much worse off than athletics.
[ترجمه گوگل]سایر ورزش ها بسیار بدتر از دو و میدانی هستند
[ترجمه ترگمان]ورزش های دیگر خیلی بدتر از ورزش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Birmingham has bid to stage the next national athletics championships.
[ترجمه گوگل]بیرمنگام برای برگزاری مسابقات قهرمانی ملی دو و میدانی بعدی تلاش کرده است
[ترجمه ترگمان]بیرمنگام برای برگزاری رقابت های قهرمانی ملی بعدی تلاش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her athletics career has been dogged by injury.
[ترجمه گوگل]حرفه دو و میدانی او با مصدومیت همراه بوده است
[ترجمه ترگمان]حرفه ورزشی او توسط آسیب تعقیب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Livingston faces a four-year disqualification from athletics.
[ترجمه گوگل]لیوینگستون با محرومیت چهار ساله از دو و میدانی مواجه است
[ترجمه ترگمان]به گفته لیوینگستون، یک رد صلاحیت چهار ساله از ورزش کاران قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Our team tied with theirs in athletics.
[ترجمه گوگل]تیم ما در دو و میدانی با تیم آنها مساوی شد
[ترجمه ترگمان]تیم ما در حال ورزش کردن با اونا گره خورده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's the last but one day in the athletics programme.
[ترجمه گوگل]این آخرین اما یک روز در برنامه دو و میدانی است
[ترجمه ترگمان]این تنها یک روز در برنامه ورزشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Athletics should rank alongside soccer and cricket as a major sport.
[ترجمه گوگل]دو و میدانی باید در کنار فوتبال و کریکت به عنوان یک ورزش اصلی رتبه بندی شود
[ترجمه ترگمان]ورزش باید در کنار فوتبال و کریکت به عنوان یک ورزش مهم قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Athletics Federation have banned the runner from future races for using proscribed drugs.
[ترجمه گوگل]فدراسیون دو و میدانی این دونده را به دلیل استفاده از داروهای ممنوعه از مسابقات آینده محروم کرده است
[ترجمه ترگمان]فدراسیون ورزش، دونده را از مسابقات آینده برای استفاده از مواد مخدر ممنوع محروم کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پهلوانی (اسم)
athletics, championship

ورزشکاری (اسم)
athleticism, sportsmanship, athletics

علم ورزش (اسم)
athletics

زور ورزی (اسم)
athletics

انگلیسی به انگلیسی

• sports, exercise

پیشنهاد کاربران

دو میدانی
ورزش
1. ورزش دو ومیدانی
در گویش آمریکایی معادل : track and field
2. فعالیت بدنی ، ورزش، تمرین بدنی
امادگی جسمانی. . . . که شامل دویدن و گرفتن و . . . . . . . .
Track and field
دو و میدانی
( همچنین: Track )
دو و میدانی
در معنای بریتیش: دو و میدانی
در معنای امریکن:فعالیت های ورزشی
○ دقت کنید که در هر دو معنی اسم است، نه صفت. پس معنی " ورزشکاری، ورزشی، پهلوانی" غلط است.
دومیدانی
مسابقه دو و میدانی
ورزشی به همراه دویدن و پریدن از روی موانع

بپرس