• : تعریف: an athletic quality or capacity, as involved in or required by a particular sport, feat, or the like, or as possessed by a person or animal.
جمله های نمونه
1. they demonstrated the highest qualities of athleticism
آنان عالی ترین خصایص ورزشکاری را ارائه دادند.
2. She moved with great athleticism about the court.
[ترجمه گوگل]او با ورزشکاری زیادی در مورد دادگاه حرکت می کرد [ترجمه ترگمان]اون با ورزش بزرگ در مورد دادگاه حرکت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Femininity and athleticism have long been at odds with each other.
[ترجمه گوگل]زنانگی و ورزشکاری مدتهاست که با یکدیگر در تضاد بوده اند [ترجمه ترگمان]femininity و ورزشکاری با هم اختلاف دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. A time when adventure came first and pure athleticism played only a minor role in the great climbing game.
[ترجمه گوگل]زمانی که ماجراجویی در درجه اول بود و ورزشکاری خالص تنها نقشی جزئی در بازی بزرگ سنگنوردی داشت [ترجمه ترگمان]زمانی که ماجراجویی اول آغاز شد و athleticism خالص تنها نقش کوچکی در بازی صعود بزرگ بازی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Sportsbridge, a new nonprofit organization designed to promote athleticism for women, had brought the pair together.
[ترجمه گوگل]Sportsbridge، یک سازمان غیرانتفاعی جدید که برای ترویج ورزش برای زنان طراحی شده است، این زوج را گرد هم آورده بود [ترجمه ترگمان]Sportsbridge، یک سازمان غیرانتفاعی جدید که برای ترویج athleticism برای زنان طراحی شده بود، این زوج را با هم آورده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The ideal of aesthetic athleticism, as embodied in her dancers, is the moving force that steers her work.
[ترجمه گوگل]ایدهآل ورزشگرایی زیباییشناختی، همانطور که در رقصندگان او تجسم یافته است، نیروی حرکتی است که کار او را هدایت میکند [ترجمه ترگمان]ایده آل زیبایی شناسی aesthetic، همان طور که در رقصندگان او تجسم شده، نیروی حرکتی است که کار او را هدایت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. But what was totally unfamiliar was the athleticism and poised stage presence she had achieved in such a short time.
[ترجمه گوگل]اما چیزی که کاملاً ناآشنا بود، ورزشکاری و حضور آمادهای بود که او در این مدت کوتاه به دست آورده بود [ترجمه ترگمان]اما چیزی که کاملا نا آشنا بود، حضور athleticism و poised بود که در آن زمان کوتاه به دست آورده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Athleticism won, although as tests go, it was an open book exam.
[ترجمه گوگل]ورزش دو و میدانی برنده شد، اگرچه با گذشت زمان، این یک امتحان کتاب باز بود [ترجمه ترگمان]athleticism برنده شد، با وجود این که تست ها انجام شدند، امتحان کتاب باز بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He brings defense. He brings talent. He brings athleticism. That's a lot.
[ترجمه گوگل]او دفاع می آورد او استعداد می آورد او ورزشکاری می آورد آن خیلی زیاد است [ترجمه ترگمان] اون از خودش دفاع کرد اون استعداد داره اون ورزشکاری داره این خیلی زیاده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Grace and athleticism are optional for males in human courtship, but both are mandatory in manakin courting.
[ترجمه گوگل]فضل و ورزش برای مردان در معاشقه انسانی اختیاری است، اما هر دو در خواستگاری ماناکین اجباری هستند [ترجمه ترگمان]گریس و athleticism برای مردان در دوران نامزدی بشر اختیاری هستند، اما هر دوی آن ها در manakin courting اجباری هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A glowing tan embodies health, athleticism, and sophistication.
[ترجمه گوگل]یک برنزه درخشان مظهر سلامتی، ورزشکاری و پیچیدگی است [ترجمه ترگمان]قهوه ای درخشان و برنزه کننده، سلامتی و مهارت و مهارت را به نمایش می گذارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. His versatility, athleticism and ability the 3 - pointer certainly fit our style of play.
[ترجمه گوگل]تطبیق پذیری، ورزشکاری و توانایی او در نشانگر 3 مطمئناً با سبک بازی ما مطابقت دارد [ترجمه ترگمان]تطبیق پذیری و قابلیت تطبیق پذیری او به طور حتم به سبک نمایش ما متناسب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I admire the sublime ability, speed and athleticism of Mayweather, as I did Pernell Whitaker.
[ترجمه گوگل]من توانایی عالی، سرعت و ورزشکاری می ودر را تحسین می کنم، همانطور که پرنل ویتاکر را انجام دادم [ترجمه ترگمان]\"من توانایی عالی، سرعت و ورزش\" Mayweather of \"رو تحسین می کنم\" همونطور که \"Pernell ویتکر\" رو انجام دادم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Perhaps it's because we humans tend to associate protein with fitness and athleticism.
[ترجمه علیرضا] شاید به این دلیله که ما انسانها علاقه داریم پروتئین را با تناسب اندام و ورزش ارتباط بدیم
|
[ترجمه گوگل]شاید به این دلیل است که ما انسان ها تمایل داریم پروتئین را با تناسب اندام و ورزشکاری مرتبط کنیم [ترجمه ترگمان]شاید به این دلیل است که ما انسان ها دوست داریم پروتیین را با شایستگی و athleticism مرتبط کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
ورزشکاری (اسم)
athleticism, sportsmanship, athletics
ورزش گرایی (اسم)
athleticism
انگلیسی به انگلیسی
• physical activity, strenuosity
پیشنهاد کاربران
Entense energy . I think tennis requires more skill and athleticism than badminton