at the buzzer

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
- در آخرین لحظه
- درست سر وقت پایان
- لحظه ی پایانی ( مثل سوت پایان مسابقه )
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( ورزشی – اصلی ) :**
به معنای انجام کاری درست در لحظه ی پایان مسابقه یا قبل از سوت داور.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: *He scored at the buzzer to win the game. *
او درست در لحظه ی پایانی گل زد و بازی را برد.
2. ** ( محاوره ای – کاربردی ) :**
برای اشاره به انجام کاری در آخرین لحظه ی ممکن.
مثال: *She finished the project at the buzzer. *
او پروژه را در آخرین لحظه تمام کرد.
- - -
🔸 مترادف ها:
last - minute – just in time – at the last second – right before the deadline

انجام دادن کاری در لحظات آخر . . . بیشتر در ورزش کاربرد داره
❝ He made the winning shot at the buzzer .