at play

پیشنهاد کاربران

دست اندر کار
در کار بودن
در عمل
[حقوق]
مطرح بودن، دخیل بودن
مثال : when the public interest is at play
هنگامی که منافع ملی مطرح ( دخیل ) باشد
در تئاتر و کارگردانی و اجرا ( که بستگی به جمله دارد ) :
مشغول بازی
درگیر بازی
در اجرا
در نمایش
در نمایشنامه
being at play:نقش داشتن
در جریان
being something that helps produce or influence a result
نقش بازی کردن
Several issues are at play in determining the price of gasoline
مسائل متعددی در تعیین قیمت بنزین نقش بازی میکنند.

تاثیرگذار

بپرس