at most


حداکثر، حداعلی، منتها، خیلی باشد

جمله های نمونه

1. The voucher can be used at most major supermarkets.
[ترجمه گوگل]کوپن را می توان در اکثر سوپرمارکت های بزرگ استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]این voucher را می توان در اغلب سوپرمارکت ها به کار برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It will cost you 1000 yuan at most.
[ترجمه مسعود] حداکثر برای شما 1000 یوان هزینه خواهد داشت.
|
[ترجمه گوگل]حداکثر 1000 یوان برای شما هزینه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]این هزینه برای شما ۱۰۰۰ یوان هزینه خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Traveller's cheques can be cashed at most hotels for a small charge.
[ترجمه گوگل]چک های مسافرتی را می توان در اکثر هتل ها با هزینه ای ناچیز نقد کرد
[ترجمه ترگمان]چک های مسافرتی را می توان در اغلب هتل ها برای یک اتهام کوچک نقد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Traveller's cheques can be cashed at most hotels.
[ترجمه گوگل]چک های مسافرتی را می توان در اکثر هتل ها نقد کرد
[ترجمه ترگمان]چک های مسافرتی را می توان در اغلب هتل ها نقد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At most I might earn 250 a night.
[ترجمه گوگل]حداکثر ممکن است شبی 250 درآمد داشته باشم
[ترجمه ترگمان]در بیشتر مواقع ممکن است ۲۵۰ دلار در شب به دست آورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She's 25 years old, at most.
[ترجمه Sayeh] اون نهایت ۲۵ سالش است
|
[ترجمه گوگل]او حداکثر 25 سال دارد
[ترجمه ترگمان]اون ۲۵ سالشه، حداقل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The opposition party looked askance at most of the government's proposed policies.
[ترجمه گوگل]حزب اپوزیسیون به اکثر سیاست‌های پیشنهادی دولت با تعجب نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]حزب مخالف با تردید به بیشتر سیاست های پیشنهادی دولت نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There were at most 50 people in the audience.
[ترجمه گوگل]تماشاگران حداکثر 50 نفر بودند
[ترجمه ترگمان]بیش از ۵۰ نفر در حضار حضور داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We can stay for two days at most.
[ترجمه گوگل]حداکثر دو روز می توانیم بمانیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم دو روز بیشتر بمانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Winter is the slack season at most hotels.
[ترجمه گوگل]زمستان در بیشتر هتل ها فصل شلوغی است
[ترجمه ترگمان]زمستان فصل کم کاری در اغلب هتل ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He faces at most 12 years in prison and could be paroled after eight years.
[ترجمه گوگل]او با حداکثر 12 سال زندان مواجه است و ممکن است پس از 8 سال آزاد شود
[ترجمه ترگمان]او به مدت ۱۲ سال در زندان به سر می برد و بعد از هشت سال آزاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Plain and simple mouldings can be bought at most timber yards and home decorating shops.
[ترجمه گوگل]قالب های ساده و ساده را می توان در اکثر حیاط های چوبی و مغازه های تزیین منزل خریداری کرد
[ترجمه ترگمان]روکش های ساده و ساده را می توان در اغلب زمین های چوبی و تزئین خانه ها خریداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Spiders may be found at most times of the year except during the coldest weather.
[ترجمه گوگل]عنکبوت ها را می توان در اکثر اوقات سال به جز در سردترین هوا یافت
[ترجمه ترگمان]عنکبوت ها ممکن است در اغلب اوقات سال بجز در سردترین هوا پیدا شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That was at most a couple of miles up the road and no more than a few pence on the bus.
[ترجمه گوگل]حداکثر چند مایلی از جاده و در اتوبوس بیشتر از چند پنس نبود
[ترجمه ترگمان]بیش از چند پنس در جاده بود و نه بیشتر از چند پنس در اتوبوس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Once people are damaged by drugs, at most, treatment can prevent further harm.
[ترجمه گوگل]هنگامی که افراد توسط مواد مخدر آسیب می بینند، حداکثر، درمان می تواند از آسیب بیشتر جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]زمانی که افراد توسط مواد مخدر آسیب دیده باشند، درمان می تواند از آسیب بیشتر جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] منتها، خیلی باشد، حداکثر، بیشینه

انگلیسی به انگلیسی

• at the greatest, not more than -

پیشنهاد کاربران

مثال:
Now, that growth rate of 3. 5% — although I don't know the exact figures and I don't have the latest statistics — has become about 0. 5% or something close to that at most.
الان، آن نرخ رشد ۳. ۵ درصد {با اینکه من اعداد دقیق را نمی دانم و آخرین آمار را ندارم} شده تقریبا ۰. ۵ درصد یا چیزی �حداکثر و نهایتا� نزدیک به آن.
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف at the very outside
خانه ٔ پر . [ ن َ / ن ِ ی ِ پ ُ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حداکثر. چون :خانه پرش در این سفر دوهزار تومان خرج کرده است.
خانه پر. [ ن َ / ن ِ ی ِ پ ُ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حداکثر. چون :خانه پرش در این سفر دوهزار تومان خرج کرده است.
نهایتا
متضاد at least
متضاد at least
کمتر از، حداکثر
دست بالا
اگر دست بالا را بگیریم
در بهترین حالت - نهایتا
نهایتش، ته تهش
حداکثر
در اکثر موارد
نهایتا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس