at long last


بالاخره، پس از مدت ها

جمله های نمونه

1. He was argued out of his opposition at long last.
[ترجمه گوگل]او در نهایت از مخالفت خود استدلال کرد
[ترجمه ترگمان]او از مخالفان خود در فاصله زمانی طولانی مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Sustained by you,I, at long last, finished my work.
[ترجمه گوگل]با حمایت شما، بالاخره کارم را تمام کردم
[ترجمه ترگمان]سرانجام من کار خود را تمام کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. At long last the job was done.
[ترجمه گوگل]بالاخره کار تمام شد
[ترجمه ترگمان]سرانجام کار انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Here, at long last, was the moment he had waited for.
[ترجمه گوگل]بالاخره لحظه ای بود که منتظرش بود
[ترجمه ترگمان]اینجا، در آخرین لحظه، همان لحظه ای بود که انتظارش را می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At long last the government is starting to listen to our problems.
[ترجمه گوگل]بالاخره دولت شروع به شنیدن مشکلات ما کرده است
[ترجمه ترگمان]سرانجام دولت شروع به گوش دادن به مشکلات ما می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. At long last a compromise was agreed on.
[ترجمه گوگل]سرانجام بر سر مصالحه ای توافق شد
[ترجمه ترگمان]سرانجام توافقی بر سر این موضوع به توافق رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At long last a hardbound volume of the history of his works has appeared - by the man himself!
[ترجمه گوگل]در نهایت یک جلد سخت از تاریخ آثار او ظاهر شد - توسط خود مرد!
[ترجمه ترگمان]بالاخره یک جلد بزرگ از آثار کارش توسط خود مرد پیدا شد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Until one bright day, at long last, a green shadow appeared.
[ترجمه گوگل]تا اینکه بالاخره یک روز روشن، سایه سبزی ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]تا یک روز روشن، سرانجام سایه سبز رنگی پدیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It seemed ironic that at long last I was here, albeit by a very much more circuitous route than originally planned.
[ترجمه گوگل]طعنه آمیز به نظر می رسید که بالاخره من اینجا بودم، البته در مسیری بسیار پیچیده تر از آنچه در ابتدا برنامه ریزی شده بود
[ترجمه ترگمان]به نظر خنده دار می امد که سرانجام من اینجا بودم، هرچند با یک مسیر غیر مستقیم بسیار بیشتر از آنچه که در ابتدا برنامه ریزی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We have at long last entered a world which does begin to make sense.
[ترجمه گوگل]ما بالاخره وارد دنیایی شده‌ایم که شروع به معنا می‌کند
[ترجمه ترگمان]ما سرانجام وارد دنیایی شده ایم که کم کم منطقی به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Have you no sense of decency, sir, at long last?
[ترجمه گوگل]آیا شما هیچ حس نجابتی ندارید، آقا، بالاخره؟
[ترجمه ترگمان]آقا، آیا شما به درستی احساس نجابت ندارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Perhaps it's a real fire at long last.
[ترجمه گوگل]شاید بالاخره یک آتش سوزی واقعی باشد
[ترجمه ترگمان]شاید برای آخرین بار آتش سوزی واقعی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ashley glanced up to see that, at long last, the donkey carts had shifted and the traffic had begun to flow.
[ترجمه گوگل]اشلی نگاهی به بالا انداخت و دید که بالاخره گاری های الاغ جابجا شده و ترافیک شروع به جریان کرده است
[ترجمه ترگمان]اشلی سرش را بلند کرد تا ببیند که در آخر، گاری های الاغ جا به جا شده بود و ترافیک شروع به گردش کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At long last the light of suspicion fell on Malekith, but it was too late.
[ترجمه گوگل]سرانجام نور سوء ظن به ملکیت افتاد، اما دیگر دیر شده بود
[ترجمه ترگمان]سرانجام نور ظن روی Malekith افتاد، اما دیگر دیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• finally, at last

پیشنهاد کاربران

بالاخره، در نهایت، پس از مدت طولانی
این اصطلاح احساس آسودگی، رضایت یا هیجان را هنگام وقوع یک اتفاق مورد انتظار نشان می دهد.
مترادف؛ finally, at last, after much waiting, eventually, in the end
مثال؛
...
[مشاهده متن کامل]

At long last, the long - awaited book was released.
After years of hard work, he graduated at long last.
At long last, the government addressed the issue.

در نهایت
پس از مدت ها
پس از سال ها

بپرس