at hand

/æt hænd//æt hænd/

معنی: مهیا
معانی دیگر: 1- نزدیک، 2- در دسترس فوری، آماده ی تحویل، نزدیک، دم دست

جمله های نمونه

1. Dogs that bark at a distance bite not at hand.
[ترجمه علی ماشا اله زاده] سگ هایی که از دور پارس می کنند، از نزدیک گاز نمی گیرند
|
[ترجمه گوگل]سگ هایی که از دور پارس می کنند، دستشان را گاز نمی گیرند
[ترجمه ترگمان]سگ هایی که به فاصله دور پارس می کنند، در دسترس نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. All is not at hand that helps.
[ترجمه گوگل]همه چیز در دسترس نیست که کمک می کند
[ترجمه ترگمان]همه چیز در دسترس نیست که به شما کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Your big moment is at hand.
[ترجمه گوگل]لحظه بزرگ شما نزدیک است
[ترجمه ترگمان]لحظه big در دست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There are good cafes and a restaurant close at hand.
[ترجمه گوگل]کافه های خوب و یک رستوران نزدیک در دسترس هستند
[ترجمه ترگمان]کافه های خوب و رستورانی در نزدیکی آن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When he writes, he always keeps a dictionary at hand.
[ترجمه گوگل]وقتی می نویسد، همیشه یک فرهنگ لغت در دست دارد
[ترجمه ترگمان]وقتی او می نویسد، همیشه فرهنگ لغت را در دست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I like to have my books near at hand when I'm working.
[ترجمه گوگل]دوست دارم وقتی کار می کنم کتاب هایم را در دست داشته باشم
[ترجمه ترگمان]دوست دارم وقتی کار می کنم، کتاب هایم را دم دست داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Having the right equipment at hand will be enormously helpful.
[ترجمه گوگل]داشتن تجهیزات مناسب در دست بسیار مفید خواهد بود
[ترجمه ترگمان]داشتن تجهیزات مناسب در دست بسیار مفید خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This reported there was trouble at hand.
[ترجمه گوگل]این گزارش می دهد که مشکلی در دست است
[ترجمه ترگمان]این گزارش حاکی از آن بود که مشکلی در دست نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Peter turned his attention to the task at hand.
[ترجمه گوگل]پیتر توجه خود را به وظیفه ای که در دست داشت معطوف کرد
[ترجمه ترگمان]پیتر توجهش را به وظیفه ای که در دست داشت معطوف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The committee adverted to the business at hand.
[ترجمه گوگل]کمیته به کسب و کار در دست تبلیغ کرد
[ترجمه ترگمان]کمیته در دستش به کار پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Don't worry, help is at hand !
[ترجمه گوگل]نگران نباشید، کمک در دسترس است!
[ترجمه ترگمان]نگران نباش، کم کم کن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't panic?help is at hand.
[ترجمه گوگل]نترسید؟ کمک در دسترس است
[ترجمه ترگمان]نترس؟ کمک در دست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The meeting has fallen at hand.
[ترجمه گوگل]جلسه به پایان رسیده است
[ترجمه ترگمان]این ملاقات در شرف وقوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The secretary dispatched the matter at hand.
[ترجمه گوگل]منشی موضوع را ارسال کرد
[ترجمه ترگمان]منشی موضوع را به دست گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The task at hand was to devise an immediate gathering of the vestry and to make it as splendid as humanly possible.
[ترجمه گوگل]وظیفه در دست این بود که یک گردهمایی فوری از جلیقه را طراحی کنیم و آن را تا حد امکان انسانی باشکوه کنیم
[ترجمه ترگمان]کاری که در دست داشت این بود که یک گردهمایی فوری از رخت کن را طراحی کند و آن را تا آنجا که امکان داشت عالی جلوه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مهیا (صفت)
prepared, ready, at hand

تخصصی

[ریاضیات] با کمی توجه، در دست

انگلیسی به انگلیسی

• nearby, very close

پیشنهاد کاربران

مورد نظر
“At hand” means something that is currently relevant, important, or needing immediate attention.
✍️ چیزی که در حال حاضر مرتبط، مهم یا نیازمند توجه فوری است.
✍️✍️مسئله یا موضوع فعلی که در حال بحث یا رسیدگی است
...
[مشاهده متن کامل]

👇مثال؛
Let’s focus on the task at hand and discuss other matters later.
The issue at hand is more urgent than the long - term plans.
She always stays focused on the problem at hand without getting distracted.

در دست داشتن
back to the topic at hand مورد نظر ، مورد بحث
I've parked my car at hand
ماشینم همین نزدیکیا پارک کردم
درحال انجام
پیرامون
دَم دستی
در لحظه
کنونی
نزدیکه وقتشه ( هم ازنظرزمان هم مکان ) دم دست
تو چنگمونه
Available
موجود، حاضر، دم دست، در دسترس
دَم دست بودن
در دسترس بودن
دسترسی داشتن
مثال:
During combat, you have to resort to whatever you have at hand.
در طول جنگ، مجبوری به هرچی که دَم دستت داری متوسل بشی.
تحت بررسی، مورد بحث، مورد گفتگو
حتمی، قریب الوقوع
پیشِ رو، مورد نظر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس