asynchronism


معنی: غیرهمزمانی، بدون هموقتی
معانی دیگر: ناهمزمانی، در یک زمان روی ندادن، غیر معاصر

جمله های نمونه

1. The synchronization or asynchronism transmission may be selected with sundry modes.
[ترجمه گوگل]انتقال همگام سازی یا ناهمزمانی ممکن است با حالت های مختلف انتخاب شود
[ترجمه ترگمان]انتقال synchronization یا asynchronism ممکن است با حالت های مختلف انتخاب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It achieves the necessary asynchronism and persistence by combining storage with the physical movement of information.
[ترجمه گوگل]با ترکیب ذخیره سازی با حرکت فیزیکی اطلاعات، ناهمزمانی و پایداری لازم را به دست می آورد
[ترجمه ترگمان]با ترکیب کردن ذخیره سازی با حرکت فیزیکی اطلاعات به پایداری و پایداری لازم دست می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Adopting the straight - line bearing and asynchronism electrical machineries of conical surface braking, operation is steady.
[ترجمه گوگل]با اتخاذ خط مستقیم یاتاقان و ماشین آلات الکتریکی ناهمزمان ترمز سطح مخروطی، عملکرد ثابت است
[ترجمه ترگمان]استفاده از خطوط مستقیم دارای خط مستقیم و asynchronism الکتریکی برابر با ترمز سطحی مخروطی، عمل ثابت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A simple and efficiency method for the Manchester asynchronism demodulation is introduced based on the analysis of code pattern.
[ترجمه گوگل]یک روش ساده و کارآمد برای دمدولاسیون ناهمزمان منچستر بر اساس تحلیل الگوی کد معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]روش ساده و کارآمدی برای تیم منچستر یونایتد demodulation براساس آنالیز الگوی کد معرفی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Recently, people are doing wide studies on Asynchronism Transfer Mode ( ATM ) and Passive Optical Network ( PON ) .
[ترجمه گوگل]اخیراً، مردم در حال انجام مطالعات گسترده در مورد حالت انتقال ناهمزمان (ATM) و شبکه نوری غیرفعال (PON) هستند
[ترجمه ترگمان]اخیرا، مردم بر روی حالت انتقال Asynchronism (ATM)و شبکه نوری انفعالی عمل می کنند (pon)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The paper points out the unconventionality phenomena of three-phase asynchronism electro motor when it goes wrong and analyzes the reasons . . .
[ترجمه گوگل]این مقاله به پدیده های غیر متعارف الکتروموتور سه فاز ناهمزمان در هنگام اشتباه اشاره می کند و دلایل آن را تحلیل می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله پدیده های unconventionality موتور گرمایی سه فازی را در زمانی که به اشتباه می رود و دلایل را تجزیه و تحلیل می کند، نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Air defense weapon system is a complex system, it is characterized with asynchronism and concurrency.
[ترجمه گوگل]سیستم تسلیحاتی پدافند هوایی یک سیستم پیچیده است که با ناهمزمانی و همزمانی مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]سیستم سلاح دفاع هوایی یک سیستم پیچیده است که با asynchronism و concurrency مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیرهمزمانی (اسم)
asynchronism

بدون هموقتی (اسم)
asynchronism, asynchrony

انگلیسی به انگلیسی

• absence of synchronism

پیشنهاد کاربران

نا همزمانی ، رخ دادن حوادثی در زمان های متفاوت که طبعا و به طور عادی باید همزمان باشند
( این اصطلاح تخصصی مربوط به رشته پزشکی است )

بپرس