astuteness

/əˈstuːtnəs//əˈstjuːtnəs/

معنی: زیرکی، هوشیاری، موشکافی
معانی دیگر: زیرکی، هوشیاری، موشکافی

جمله های نمونه

1. With characteristic astuteness, he spoke separately to all those involved.
[ترجمه نیما موسوی] جمله سازی با هوشیار
|
[ترجمه گوگل]با زیرکی مشخص با همه دست اندرکاران به طور جداگانه صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]با زیرکی خاص، جداگانه با همه کسانی که درگیر این کار بودند حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Young Singaporeans seem to lack the astuteness and dynamism that they possess.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد سنگاپوری های جوان فاقد زیرکی و پویایی هستند
[ترجمه ترگمان]Singaporeans جوان به نظر می رسد که زیرکی و پویایی که دارند را ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Strong point: Astuteness, Mammonist, Genius thieves, Cartographer. . . . . . good at weather identification, navigation as well as liquor. . . . . .
[ترجمه گوگل]نقطه قوت: زیرکی، مامونیست، دزدان نابغه، نقشه کش در شناسایی آب و هوا، ناوبری و همچنین مشروب خوب است
[ترجمه ترگمان]نکته قوی: astuteness، Mammonist، Genius thieves، cartographer در شناسایی آب و هوا، دریانوردی و همچنین مشروبات الکلی خوب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This is a pity for his achievement in securing the crucial Committee vote deserves the members' recognition for his astuteness.
[ترجمه گوگل]مایه تاسف است که دستاورد او در کسب رای حیاتی کمیته مستحق قدردانی اعضا به خاطر زیرکی اوست
[ترجمه ترگمان]این یک تاسف برای موفقیت او در تضمین رای کمیته حیاتی است که سزاوار به رسمیت شناختن او برای زیرکی او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The man is 90 % batty, with flashes of astuteness.
[ترجمه گوگل]این مرد 90 درصد باتوم است، با جرقه های زیرکی
[ترجمه ترگمان]این مرد ۹۰ درصد batty با flashes با زیرکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some of the outside features in Du' s personality like- wit, astuteness, firmness, resoluteness, self - respect could be easily felt even by common readers.
[ترجمه گوگل]برخی از ویژگی های بیرونی شخصیت دو مانند زیرکی، زیرکی، قاطعیت، عزم نفس، حتی برای خوانندگان معمولی به راحتی قابل احساس است
[ترجمه ترگمان]برخی از ویژگی های خارج از ویژگی های شخصیتی مانند زیرکی، زیرکی، استحکام، ثبات، اعتماد به نفس را می توان به راحتی توسط خوانندگان عامی احساس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His pleasant, somewhat ordinary face suggested amiability rather than astuteness.
[ترجمه گوگل]چهره دلنشین و تا حدی معمولی او به جای زیرکی، دوستی را نشان می داد
[ترجمه ترگمان]چهره مطبوع و تا حدی معمولی او را بهتر از زیرکی نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hitting the right balance between these two types of leadership takes political astuteness and frequently persistence.
[ترجمه گوگل]ایجاد توازن مناسب بین این دو نوع رهبری مستلزم زیرکی سیاسی و غالباً پشتکار است
[ترجمه ترگمان]ضربه زدن به تعادل مناسب بین این دو نوع رهبری، هوشیاری سیاسی و پایداری زیاد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In our impression, Xi Jinping is a prudent and solemn person with undiscovered resource and astuteness.
[ترجمه گوگل]به نظر ما، شی جین پینگ فردی محتاط و موقر با منابع کشف نشده و زیرکی است
[ترجمه ترگمان]در نظر ما، Xi Jinping یک فرد محتاط و جدی با منابع undiscovered و زیرکی کشف نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Those who agree with us may not be right, but we admire their astuteness.
[ترجمه گوگل]کسانی که با ما موافق هستند ممکن است درست نگویند، اما ما زیرکی آنها را تحسین می کنیم
[ترجمه ترگمان]آن هایی که با ما موافق هستند ممکن است درست نباشند اما ما زیرکی آن ها را تحسین می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیرکی (اسم)
intelligence, agility, sagacity, acuteness, brilliance, cunning, subtlety, astuteness, penetration, perspicuity, cogency, insinuation, perspicacity

هوشیاری (اسم)
consciousness, astuteness, caution

موشکافی (اسم)
astuteness, scrutiny, fastidiousness, pedantism

انگلیسی به انگلیسی

• cleverness; keenness, shrewdness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : astuteness
صفت ( adjective ) : astute
قید ( adverb ) : astutely
زرنگی، زیرکی، ذکاوت

بپرس