astonishment

/əˈstɑːnɪʃmənt//əˈstɒnɪʃmənt/

معنی: حیرت، شگفتی، خیرگی، بیهوشی، عجب، حیرانی، سرگشتگی
معانی دیگر: بهت زدگی، شگفت زدگی، هاجی، هاج و واجی، تعجب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: great surprise or amazement.

- The sight of the Grand Canyon filled me with astonishment.
[ترجمه گوگل] منظره گرند کانیون من را پر از حیرت کرد
[ترجمه ترگمان] منظره دره گراند کنیون مرا با حیرت پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. her astonishment gave place to horror
بهت او تبدیل به وحشت شد.

2. they looked at each other in mild astonishment
آنان با کمی تعجب به یکدیگر نگاه کردند.

3. the appearance of the two-headed man filled everyone with astonishment
آشکار شدن مرد دوسر همه را بهت زده کرد.

4. They gasped in astonishment at the news.
[ترجمه گوگل]آنها با تعجب از این خبر نفس نفس زدند
[ترجمه ترگمان]با حیرت به این خبر نفس کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She stared at him in astonishment.
[ترجمه گوگل]با تعجب به او خیره شد
[ترجمه ترگمان]زن با حیرت به او خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I gasped in/with astonishment at the magician's skill.
[ترجمه گوگل]با تعجب از مهارت شعبده باز نفس نفس زدم
[ترجمه ترگمان]با شگفتی به مهارت جادوگر نفسم را حبس کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She could not hide her astonishment.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست شگفتی خود را پنهان کند
[ترجمه ترگمان]نمی توانست حیرت خود را پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He stared in astonishment at the stranger.
[ترجمه گوگل]با تعجب به غریبه خیره شد
[ترجمه ترگمان]با شگفتی به غریبه نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To the astonishment of her colleagues, she resigned.
[ترجمه گوگل]در کمال تعجب همکارانش استعفا داد
[ترجمه ترگمان]با تعجب از همکاران خود استعفا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Scott fell back a pace in astonishment.
[ترجمه گوگل]اسکات با حیرت به سرعت عقب رفت
[ترجمه ترگمان]اسکات با حیرت قدمی به عقب برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They heard him give a loud shout of astonishment.
[ترجمه گوگل]آنها شنیدند که او فریاد بلندی از حیرت زد
[ترجمه ترگمان]صدای او را شنیدند که فریاد بلندی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My jaw dropped in astonishment when I saw the size of the audience.
[ترجمه گوگل]وقتی حجم تماشاگران را دیدم از حیرت فکم افتاد
[ترجمه ترگمان]وقتی اندازه تماشاگران را دیدم، فکم پایین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To my astonishment it had completely disappeared.
[ترجمه گوگل]در کمال تعجب من کاملاً ناپدید شده بود
[ترجمه ترگمان]به نظر من کاملا ناپدید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Lucy blinked at him in astonishment.
[ترجمه گوگل]لوسی با حیرت به او پلک زد
[ترجمه ترگمان]لوسی با حیرت به او چشمک زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حیرت (اسم)
bewilderment, admiration, enthusiasm, wonder, surprise, amazement, wonderment, perplexity, astonishment, consternation, delight, rapture, puzzlement, quandary

شگفتی (اسم)
amazement, astonishment, marvel, singularity, prodigy

خیرگی (اسم)
amazement, astonishment, daze, boldness, contrariness, disobedience, effrontery, impudence

بیهوشی (اسم)
fit, astonishment, stupefaction, stupidity, faint, anesthesia, trance, epilepsy, swoon, insensibility

عجب (اسم)
wonder, surprise, astonishment

حیرانی (اسم)
perplexity, astonishment

سرگشتگی (اسم)
bewilderment, perplexity, astonishment, puzzlement

انگلیسی به انگلیسی

• surprise, amazement
astonishment is a feeling of great surprise.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : astonish
اسم ( noun ) : astonishment
صفت ( adjective ) : astonishing / astonished
قید ( adverb ) : astonishingly
She passed out because of too much astonishment : بخاطر هیجانِ زیاد بیهوش شد
Excitement : هیجان
She watched in astonishment as he smashed the machine to pieces
حیرت /شگفتی/تعجب😐💛
عجیب
شگفتی

بپرس