1. associated
(در عنوان موسسات و شرکت ها) وابسته به هم،همبسته
2. he associated with the vilest thieves
با فرومایه ترین دزدان معاشر بود.
3. he associated with thieves and killers
او با دزدان و آدمکشان محشور شد.
4. engineering problems associated with aircraft design
مسایل مهندسی وابسته به طرح هواپیما
5. the difficulties associated with urban living
اشکالات وابسته به زندگی شهری
6. to be associated with
رابطه داشتن با،مربوط بودن با،همکاری داشتن با
7. management and the duties associated with it
مدیریت و مسئولیت های مربوطه
8. two party members became associated with socialists
دو نفر از اعضای حزب با سوسیالیست ها متحد شدند.
9. 'Drugs' are associated in most people's minds with drug abuse.
[ترجمه گوگل]"مواد مخدر" در ذهن اکثر مردم با سوء مصرف مواد مرتبط است
[ترجمه ترگمان]مواد مخدر در اغلب افراد با سو مصرف مواد مخدر در ارتباط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He associated himself with a great cause.
[ترجمه گوگل]او خود را با یک هدف بزرگ مرتبط کرد
[ترجمه ترگمان]او خود را با یک هدف بزرگ پیوند می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The cancer risks associated with smoking have been well documented.
[ترجمه گوگل]خطرات سرطان مرتبط با سیگار به خوبی ثبت شده است
[ترجمه ترگمان]خطرات سرطان مربوط به سیگار به خوبی مستندسازی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I haven't been associated with the project over the last year.
[ترجمه گوگل]من در طول سال گذشته با این پروژه ارتباط نداشتم
[ترجمه ترگمان]من در طول سال گذشته با این پروژه در ارتباط نبودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. This syndrome is associated with frequent coughing.
[ترجمه گوگل]این سندرم با سرفه های مکرر همراه است
[ترجمه ترگمان]این سندروم با سرفه های مداوم همراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Salaries and associated costs have risen substantially.
[ترجمه گوگل]حقوق و دستمزدها و هزینه های مربوطه به میزان قابل توجهی افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]هزینه های جانبی و هزینه های مرتبط به طور قابل توجهی افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The color black is traditionally associated with mourning.
[ترجمه گوگل]رنگ سیاه به طور سنتی با عزاداری همراه است
[ترجمه ترگمان]رنگ سیاه به طور سنتی با عزاداری در ارتباط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید