associate with

تخصصی

[ریاضیات] مربوط به

انگلیسی به انگلیسی

• connect to, ally with, join or unite with

پیشنهاد کاربران

همخوانی داشتن
ارتباط داشتن_معاشرت کردن_ملحق شدن_یکی شدن
پریدن یا حشر و نشر کردن ( با آدم های ناباب )
تجسم کردن، در نظر آوردن، تداعی شدن، به ذهن خطور کردن
. People always associate Cairo with the pyramids مردم همیشه قاهره رو با اهرام تجسم می کنند. ( =تا اسم قاهره میاد اهرام تو ذهنشون تداعی میشه )
Hasti عزیز
واژه صحیح هم ذات پنداری ست.
hold fast to
همراه بودن - هم نظر بودن
For example:
- Many people associate the color red with blood or anger.
بسیاری از مردم رنگ قرمز رو به خون یا عصبانیت ربط می دهند.
- Many associate brand names with high quality.
بیشتر نام برندها مرتبط با کیفیت بالاشون هست.
متبادر ساختن
دخیل بودن
مرتبط بودن با. . .
سروکار داشتن
١ ) معاشرت کردن، نشست وبرخاست کردن٢ ) ارتباط یا ربط دادن٣ ) تداعی کردن، به یاد کسی/چیزی انداختن
همراه بودن، ملازم بودن

همبسته کردن، همبستگی داشتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس