assistance

/əˈsɪstəns//əˈsɪstəns/

معنی: کمک، معاونت، مساعدت، معاضدت، دستیاری، رسیدگی، مدد، همدستی، پایمردی، مراعات
معانی دیگر: یاری، امداد، مواظبت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of giving aid or support.
مترادف: aid, help, service
متضاد: hindrance, obstruction
مشابه: advocacy, cooperation, encouragement, promotion, support

(2) تعریف: the aid or support given.
مترادف: aid, backing, hand, help
متضاد: encumbrance, hindrance, impediment, obstruction
مشابه: accommodation, boost, cooperation, encouragement, promotion, relief, service, succor, welfare

جمله های نمونه

1. conditional assistance
کمک مشروط

2. financial assistance
کمک مالی

3. their assistance is indispensable
کمک آنها ضروری است.

4. their repeated assistance filled me with a sense of obligation
کمک های مکرر آنها مرا قرین منت کرد.

5. to give assistance
کمک کردن

6. invalids are given financial assistance
به معلولین کمک هزینه داده می شود.

7. he could not walk without assistance
بدون کمک قادر به راه رفتن نبود.

8. he leans on his father's financial assistance
او به کمک مالی پدرش پشت گرمی دارد.

9. He will get the great possible assistance.
[ترجمه گوگل]او کمک بزرگ ممکن را دریافت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او کمک های ممکن بزرگ را دریافت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We thought it advisable to seek police assistance.
[ترجمه گوگل]ما فکر کردیم که بهتر است از پلیس کمک بگیریم
[ترجمه ترگمان]ما فکر کردیم بهتر است به دنبال کمک به پلیس باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Can I be of any assistance to you?
[ترجمه گوگل]آیا می توانم کمکی به شما کنم؟
[ترجمه ترگمان]کمکی از دستم برمیاد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He rendered assistance to the sufferers.
[ترجمه گوگل]او به مبتلایان کمک کرد
[ترجمه ترگمان]به the کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We urgently need more assistance from donor countries .
[ترجمه گوگل]ما نیاز فوری به کمک های بیشتر از سوی کشورهای کمک کننده داریم
[ترجمه ترگمان]ما فورا به کمک های بیشتر از کشورهای اعطا کننده نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You should never deny assistance to those who need it.
[ترجمه گوگل]هرگز نباید کمک به کسانی را که به آن نیاز دارند دریغ کنید
[ترجمه ترگمان]تو هرگز نباید به کسانی که به آن نیاز دارند کمک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The company needs more financial assistance from the Government.
[ترجمه گوگل]این شرکت به کمک مالی بیشتری از سوی دولت نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]شرکت به کمک های مالی بیشتری از سوی دولت نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The relevant inspecting organs shall give assistance thereto.
[ترجمه گوگل]ارگان های بازرسی مربوطه باید به آن کمک کنند
[ترجمه ترگمان]ارگان های مربوط به بازرسی مربوطه باید به آن کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. One of her fellow passengers came to her assistance .
[ترجمه گوگل]یکی از همسفرانش به کمک او آمد
[ترجمه ترگمان]یکی از fellow به کمک او آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کمک (اسم)
support, accommodation, hand, adjoint, aid, service, help, assistance, helping, helper, assistant, succor, adjutant, subservience, avail, mate, relief, seconder, subserviency, furtherance, helpmeet, succorer

معاونت (اسم)
assistance, adjutancy

مساعدت (اسم)
aid, help, assistance, favor, backstop, favour

معاضدت (اسم)
assistance

دستیاری (اسم)
assistance

رسیدگی (اسم)
assistance, attention, verification, puberty, consideration, probe, investigation, inquiry, exam, examination, handling, scrutiny, attendance, audit, cassation, inquest

مدد (اسم)
back, assistance

همدستی (اسم)
assistance, cooperation, collaboration

پایمردی (اسم)
help, assistance, intercession, fortitude

مراعات (اسم)
assistance, consideration, regard, observance, heed

تخصصی

[نساجی] معاونت - همدستی - همکاری - همیاری

انگلیسی به انگلیسی

• aid, help
if you give someone assistance, you help them.

پیشنهاد کاربران

کمک
مثال: She offered her assistance with the project.
او کمک خود را برای پروژه پیشنهاد داد.
مساعده
کمک
یاری
مساعدت
مدد
امداد
حمایت
معاونت
مراعات
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : assist
✅️ اسم ( noun ) : assistance / assistant
✅️ صفت ( adjective ) : assistant / assistive
✅️ قید ( adverb ) : _
[حقوق کار]
برخی از پرداخت های کمکی و جانبی که در موارد خاص مانند آسیب دیدگی یا از دست دادن کار پرداخت می شود
helping hand
معاونت
پشتیبانی
کمک، مساعدت
کمک، رسیدگی، مساعدت

بپرس