1. accidental assimilation
(زبان شناسی) همگون سازی عارفی
2. the assimilation processes of foreign workers
فرآیندهای همسان سازی کارگران خارجی
3. the rapid assimilation of new techniques in industry
جذب سریع روش های جدید در صنعت
4. The assimilation of ethnic Germans in the US was accelerated by the two world wars.
[ترجمه گوگل]جذب آلمانی های قومی در ایالات متحده با دو جنگ جهانی تسریع شد
[ترجمه ترگمان]جذب آلمانی های نژادی در ایالات متحده با دو جنگ جهانی تسریع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. This technique brings life to instruction and eases assimilation of knowledge.
[ترجمه گوگل]این تکنیک به آموزش زندگی می بخشد و جذب دانش را آسان می کند
[ترجمه ترگمان]این تکنیک زندگی را به آموزش می آورد و همانندسازی دانش را آسان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. They promote social integration and assimilation of minority ethnic groups into the culture.
[ترجمه گوگل]آنها ادغام اجتماعی و جذب گروه های قومی اقلیت را در فرهنگ ترویج می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها انسجام اجتماعی و جذب گروه های قومی اقلیت را در فرهنگ ترویج می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. When this is done, assimilation of the stimulus proceeds and equilibrium is reached for the moment.
[ترجمه گوگل]هنگامی که این کار انجام می شود، جذب محرک ادامه می یابد و در لحظه به تعادل می رسد
[ترجمه ترگمان]وقتی این کار انجام می شود، جذب درآمد محرک و تعادل برای لحظه ای قابل دستیابی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Sometimes the difference caused by assimilation is very noticeable, and sometimes it is very slight.
[ترجمه گوگل]گاهی تفاوت ناشی از همسان سازی بسیار محسوس و گاهی بسیار ناچیز است
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات تفاوت ایجاد شده توسط همانندسازی بسیار قابل توجه است، و گاهی اوقات بسیار ناچیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The Woodvilles' assimilation into the political community was further eased by a less aggressive manipulation of royal patronage on their behalf.
[ترجمه گوگل]جذب وودویل ها در جامعه سیاسی با دستکاری کمتر تهاجمی در حمایت سلطنتی از جانب آنها کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]جذب Woodvilles به جامعه سیاسی، با اعمال کم تر تهاجمی نسبت به حمایت سلطنتی از جانب آن ها، بیشتر کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Young children's egocentric behaviour is assimilation since they are incapable of seeing anything except from their own point of view.
[ترجمه گوگل]رفتار خودمحورانه کودکان خردسال همانندسازی است زیرا آنها قادر به دیدن چیزی نیستند مگر از دیدگاه خود
[ترجمه ترگمان]رفتار خود محور کودکان هم گون است چون آن ها قادر به دیدن چیزی جز از دیدگاه خود نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Assimilation is always the end product.
[ترجمه گوگل]جذب همیشه محصول نهایی است
[ترجمه ترگمان]Assimilation همیشه محصول نهایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He understands how the social benefits of assimilation come primarily through language acquisition.
[ترجمه گوگل]او میداند که چگونه مزایای اجتماعی جذب عمدتاً از طریق فراگیری زبان به دست میآید
[ترجمه ترگمان]او درک می کند که چگونه منافع اجتماعی جذب در درجه اول از طریق کسب زبان می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Now privilege was suspect, and assimilation was a source of embarrassment, even shame.
[ترجمه گوگل]اکنون امتیاز مشکوک بود، و یکسان سازی مایه شرمساری، حتی شرمساری بود
[ترجمه ترگمان]اکنون امتیاز مظنون بود، و این یکسانی منبع خجالت و حتی شرم اور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Of equal importance are the relative amounts of assimilation and accommodation that take place.
[ترجمه گوگل]مقادیر نسبی جذب و تطبیق از اهمیت یکسانی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]از اهمیت مساوی، میزان نسبی همانندسازی و accommodation که رخ می دهد، هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید