assignee

/ˌæsaɪˈniː//ˌæsaɪˈniː/

معنی: عامل، نماینده، مامور، وکیل، گماشته
معانی دیگر: (حقوق)، قیم، مباشر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person to whom a right, claim, interest, or property is legally transferred.
مشابه: assign

(2) تعریف: in law, a person appointed to act on behalf of another; deputy.

جمله های نمونه

1. The assignee of a lease fell into arrears with the rent and the landlords brought an action against him in 194
[ترجمه گوگل]متصدی اجاره با اجاره بها معوقه شد و مالکان در سال 194 علیه وی شکایت کردند
[ترجمه ترگمان]The از اجاره دادن به حقوق عقب افتاده بدهکار شد و ملاکان علیه او علیه او اقدام کردند (۱۹۴)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The original lessee could then recover from the assignee under the indemnity.
[ترجمه گوگل]پس از آن مستأجر اصلی می تواند تحت غرامت از گیرنده مستاجر استیفا کند
[ترجمه ترگمان]پس از آن lessee اصلی می تواند از وکیل تحت عنوان غرامت بازیابی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. By filing a joint application with the assignee with the Trademark Office.
[ترجمه گوگل]با ثبت درخواست مشترک با گیرنده در اداره علائم تجاری
[ترجمه ترگمان]با پر کردن یک برنامه مشترک با وکیل در دفتر Trademark
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The obligor may exercise aaccretionst the assignee any right of set-off accessible to the obligor against the assignor up to the time notice of assignment was accustomed.
[ترجمه گوگل]متعهد له می تواند تا زمانی که اخطار واگذاری عادت کرده است، هر گونه حق تسویه را که برای متعهدله در مقابل واگذارنده قابل دسترسی است، نسبت به انتقال گیرنده اعمال کند
[ترجمه ترگمان]The ممکن است aaccretionst را در اختیار وکیل قرار دهد هر حقی برای دسترسی به the در برابر the تا زمانی که توجه به تکلیف معین شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And focus on an analysis of the assignee in equity did not apply for registration of internal circumstances, the transfer of ownership to external legal effect.
[ترجمه گوگل]و تمرکز بر تجزیه و تحلیل از گیرنده در حقوق صاحبان سهام برای ثبت شرایط داخلی اعمال نمی شود، انتقال مالکیت به اثر حقوقی خارجی
[ترجمه ترگمان]و تمرکز بر تجزیه و تحلیل وکیل در حقوق صاحبان سهام برای ثبت شرایط داخلی، انتقال مالکیت به اثر قانونی خارجی صدق نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Goodwill assignee, meeting the statutory requirements, can also be obtained ownership, even if the grantor punishment.
[ترجمه گوگل]واگذارنده سرقفلی، مطابق با الزامات قانونی، همچنین می تواند به دست آمده مالکیت، حتی اگر مجازات دهنده
[ترجمه ترگمان]حسن نیت وکیل، برآورده کردن الزامات قانونی، همچنین می تواند مالکیت را به دست آورد، حتی اگر مجازات grantor باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In double assignment the assignee who is demonstrated in the first arriving notification should be the actualassignee of obligator rights.
[ترجمه گوگل]در تكليف مضاعف، محمولي كه در اولين اخطار رسيده نشان داده مي‌شود، بايد محول‌كننده واقعي حقوق تكليف باشد
[ترجمه ترگمان]در ماموریت دوگانه، وکیل که در اولین اخطار قبلی به اثبات رسیده است باید the حقوق obligator باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Where a registered trademark the assignor and assignee shall jointly an application with the Trademark Office.
[ترجمه گوگل]در مواردی که علامت تجاری ثبت شده است، واگذارنده و گیرنده به طور مشترک با اداره علائم تجاری درخواست می دهند
[ترجمه ترگمان]در جایی که یک علامت تجاری ثبت شده the و assignee به طور مشترک با دفتر Trademark هم کاری خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The latter, taking the assignor and the assignee of capital flight for the co-defendant.
[ترجمه گوگل]دومی، گرفتن واگذارنده و واگذارنده فرار سرمایه برای متهم
[ترجمه ترگمان]دومی، the و the را برای متهم به دست می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To some extent, obligor represents static safety, while assignee represents dynamic safety of dealing.
[ترجمه گوگل]تا حدودی، متعهد نشان دهنده ایمنی ساکن است، در حالی که واگذارنده نشان دهنده ایمنی پویا معامله است
[ترجمه ترگمان]تا حدودی، obligor بیانگر امنیت استاتیک است، در حالی که assignee نشان دهنده امنیت دینامیکی سر و کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. However, the assignee should notify the debtor of his newly acquired rights as soon as possible.
[ترجمه گوگل]با این حال، واگذارنده باید در اسرع وقت حقوق تازه تحصیل شده خود را به بدهکار اعلام کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، وکیل باید هر چه زودتر به بدهکار حقوق خود اطلاع دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He further accepts that the obligations of the original lessee and an assignee are not joint.
[ترجمه گوگل]وی همچنین می پذیرد که تعهدات مستأجر اصلی و مستأجر مشترک نیست
[ترجمه ترگمان]وی همچنین می پذیرد که تعهدات of اصلی و an مشترک نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Premises might be allowed to deteriorate by the proposed assignee.
[ترجمه گوگل]ممکن است توسط گیرنده پیشنهادی اجازه داده شود که محل خراب شود
[ترجمه ترگمان]محل ساختمان ممکن است توسط وکیل پیشنهاد شده خراب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عامل (اسم)
operative, agent, factor, operator, doer, assignee, procurator, spy, propellant, operant, propellent

نماینده (اسم)
proxy, representation, deputation, agent, factor, doer, representative, envoy, delegate, deputy, assignee, envoi, exponent, symptom, indicant, delegacy, indicator

مامور (اسم)
agent, envoy, officer, functionary, assignee, envoi, pursuivant

وکیل (اسم)
solicitor, proxy, attorney, agent, deputy, assignee, procurator, lieutenant, syndic

گماشته (اسم)
agent, assignee, procurator, appointee, batman

تخصصی

[صنعت] عامل، گماشته، وکیل ،گمارده
[حقوق] منتقل الیه، محال علیه، انتقال گیرنده

انگلیسی به انگلیسی

• receiver of property

پیشنهاد کاربران

بپرس