assignable

/əˈsaɪnəbl̩//əˈsaɪnəbl̩/

معنی: معلوم، حوالهای، قابل تعیین و تخصیص، قابل تعیین، واگذاردنی
معانی دیگر: معین، مشخص

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of assign.

جمله های نمونه

1. This Guarantee is divisible, transferable and assignable without presentation of it to us.
[ترجمه گوگل]این ضمانت نامه بدون ارائه به ما قابل تقسیم، انتقال و واگذاری است
[ترجمه ترگمان]این ضمانت می تواند به ما تقسیم شود، انتقال داده شود و بدون ارائه آن به ما ارائه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There exist some assignable problems on the taxes of dividend and investment in the income tax laws of both enterprises at home and foreign-invested enterprises.
[ترجمه گوگل]برخی مشکلات قابل تخصیص در مالیات بر سود سهام و سرمایه گذاری در قوانین مالیات بر درآمد شرکت های داخلی و شرکت های سرمایه گذاری خارجی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]برخی مشکلات assignable در مورد مالیات سود تقسیمی و سرمایه گذاری در قوانین مالیات بر درآمد شرکت ها در شرکت های داخلی و خارجی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Invalid object. Object field'{ 0 }'is not assignable from column'{ 1 } '.
[ترجمه گوگل]شی نامعتبر فیلد شیء"{ 0 }"قابل انتساب از ستون"{ 1 }" نیست
[ترجمه ترگمان]شی نامعتبر زمینه شی { ۰ } از ستون { ۱ } ساخته نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This standby letter of credit is neither assignable nor transferable.
[ترجمه گوگل]این اعتبار اسنادی آماده به کار نه قابل واگذاری است و نه قابل انتقال
[ترجمه ترگمان]این نامه در انتظار credit نه assignable است و نه transferable
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Type'{ 0 }'is not assignable to' { 1 }'
[ترجمه گوگل]نوع'{ 0 }'قابل انتساب به' { 1 }'
[ترجمه ترگمان]نوع { ۰ } مربوط به { ۱ } نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Launching or starting assignable units with course management software ( CMI software ).
[ترجمه گوگل]راه اندازی یا راه اندازی واحدهای قابل واگذاری با نرم افزار مدیریت دوره (نرم افزار CMI)
[ترجمه ترگمان]راه اندازی یا شروع واحدهای assignable با نرم افزار مدیریت مسیر (نرم افزار CMI)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Can be used for types that are neither Assignable nor Copy Constructible.
[ترجمه گوگل]می تواند برای انواعی استفاده شود که نه قابل واگذاری هستند و نه قابلیت ساخت کپی
[ترجمه ترگمان]می تواند برای انواع مختلفی استفاده شود که نه assignable هستند و نه constructible
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is no assignable cause; I don't think any man alive can tell a reason why.
[ترجمه گوگل]هیچ علت قابل انتسابی وجود ندارد فکر نمی‌کنم هیچ مردی زنده بتواند دلیلی برای این کار بگوید
[ترجمه ترگمان]دلیلی برای این کار وجود ندارد؛ فکر نمی کنم کسی زنده باشد دلیلی برای این کار پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A type playing the role of assignable - type in Assignable concept.
[ترجمه گوگل]نوعی که نقش قابل انتساب را بازی می کند - تایپ در مفهوم Assignable
[ترجمه ترگمان]نوعی بازی کردن نقش of - نوع در مفهوم assignable
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The trick in improving quality was to distinguish between variation due to random causes and that due to specific or assignable causes.
[ترجمه گوگل]ترفند در بهبود کیفیت، تمایز بین تغییرات ناشی از دلایل تصادفی و تغییرات ناشی از دلایل خاص یا قابل انتساب بود
[ترجمه ترگمان]حقه ای که در بهبود کیفیت انجام شد تمایز بین تغییرات ناشی از علل تصادفی و علت عوامل خاص یا assignable بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The benefit of the restrictive covenant attaches to the business itself and not to the owner and is therefore assignable.
[ترجمه گوگل]منفعت عهد محدود کننده به خود تجارت تعلق می گیرد نه به مالک و بنابراین قابل واگذاری است
[ترجمه ترگمان]فایده پیمان محدود مربوط به خود کسب وکار و نه به مالک و بنابراین assignable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The multi - modal carriage document may either be assignable or non - assignable as required by the consignor.
[ترجمه گوگل]سند حمل چند وجهی ممکن است بر حسب نیاز فرستنده، قابل واگذاری یا غیرقابل واگذاری باشد
[ترجمه ترگمان]سند carriage multi ممکن است either یا غیر assignable باشد که توسط the مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By studing, gross firing energy of combustibility primer have an assignable the regularity was seekd.
[ترجمه گوگل]با مطالعه، انرژی ناخالص شلیک پرایمر اشتعال پذیری قابل تخصیص منظمی به دنبال داشت
[ترجمه ترگمان]با بررسی، استفاده از انرژی شلیک ناخالص برای پرایمر انتخابی، نظم و ترتیب seekd را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Lots of processes in practice are usually not in statistical control because of some assignable reason leading to periodically change, but they are stable for long period.
[ترجمه گوگل]بسیاری از فرآیندها در عمل معمولاً به دلیل دلایل قابل تخصیصی که منجر به تغییرات دوره ای می شود در کنترل آماری نیستند، اما برای مدت طولانی پایدار هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از فرآیندهای در عمل معمولا در کنترل آماری نیستند، به دلیل دلایلی که به طور دوره ای تغییر می کنند، اما برای مدت طولانی پایدار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معلوم (صفت)
definite, certain, clear, active, given, apparent, determinate, intelligible, assignable, overt

حواله ای (صفت)
assignable

قابل تعیین و تخصیص (صفت)
assignable

قابل تعیین (صفت)
assignable, determinable

واگذاردنی (صفت)
assignable

انگلیسی به انگلیسی

• attributable to; able to be appointed

پیشنهاد کاربران

بپرس