assiduous

/əˈsɪdwəs//əˈsɪdjuəs/

معنی: ساعی، زحمت کش، دارای پشتکار، ملازم
معانی دیگر: دقیق و هشیار، سخت کوش، کوشا، با پشتکار، از خود گذشته، مواظب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: assiduously (adv.), assiduity (n.), assiduousness (n.)
(1) تعریف: persistent and unremitting; constant.
مترادف: constant, diligent, persistent, unremitting
متضاد: intermittent, spotty

- A stricter law against drunk driving was brought about by assiduous campaigning on the part of citizens.
[ترجمه علی] پویش های سخت کوشانه ای از سوی برخی از شهروندان منجر به تدوین قانون سخت گیرانه تری علیه رانندگی در حال مستی شد.
|
[ترجمه گوگل] قانون سخت‌گیرانه‌تری علیه رانندگی در حالت مستی با کمپین‌های سخت‌گیرانه از سوی شهروندان ایجاد شد
[ترجمه ترگمان] یک قانون سخت گیرانه در برابر رانندگی مست توسط مبارزات assiduous بر روی بخشی از شهروندان آورده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: persevering and tireless; diligent.
مترادف: diligent, pertinacious, sedulous, tireless
متضاد: inconstant, indolent, lazy
مشابه: laborious

- These assiduous scholars produced a vast body of work.
[ترجمه گوگل] این دانشمندان سخت کوش مجموعه وسیعی از آثار را تولید کردند
[ترجمه ترگمان] این دانشمندان پرکار، بدنه وسیعی از آثار را به وجود آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an assiduous student
شاگرد ساعی

2. The Government has been assiduous in the fight against inflation.
[ترجمه گوگل]دولت در مبارزه با تورم سختگیر بوده است
[ترجمه ترگمان]دولت در مبارزه با تورم پشت کار داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was assiduous in his attendance at church.
[ترجمه گوگل]او در حضور در کلیسا سخت کوش بود
[ترجمه ترگمان]در حضور او در کلیسا کوشا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was assiduous in her duties.
[ترجمه گوگل]او در انجام وظایف خود سختگیر بود
[ترجمه ترگمان]او در وظایف خود کوشا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Podulski had been assiduous in learning his adopted language.
[ترجمه گوگل]پودولسکی در یادگیری زبان پذیرفته شده خود سخت کوش بود
[ترجمه ترگمان]Podulski در یادگیری زبان مورد استفاده خود، پشت کار به خرج داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The book was the result of ten years' assiduous research.
[ترجمه گوگل]این کتاب حاصل ده سال تحقیق سخت بود
[ترجمه ترگمان]این کتاب نتیجه ده سال تحقیقات مداوم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He delighted in the young and was assiduous in attendance at the Oxford Union, where he was senior librarian.
[ترجمه گوگل]او از جوانان لذت می برد و در حضور در اتحادیه آکسفورد، جایی که کتابدار ارشد بود، سخت کوش بود
[ترجمه ترگمان]او از این جوان خوشش آمد و در حضور در اتحادیه آکسفورد، جایی که کتابدار ارشد بود، کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some parties have been assiduous in doing so, others have not.
[ترجمه گوگل]برخی از احزاب در انجام این کار سخت کوش بوده اند، برخی دیگر نه
[ترجمه ترگمان]برخی از طرفین در انجام این کار با پشت کار بوده اند، اما برخی دیگر این کار را انجام نداده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But even in the midst of these minefields, assiduous efforts have been made to fashion a safe passageway.
[ترجمه گوگل]اما حتی در میان این میدان های مین، تلاش های جدی برای ایجاد یک گذرگاه امن انجام شده است
[ترجمه ترگمان]اما حتی در میان این میدان های مین، تلاش آن ها برای راه رفتن به یک مسیر امن ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nelson Mandela is the most assiduous.
[ترجمه گوگل]نلسون ماندلا سخت کوش ترین است
[ترجمه ترگمان]نلسون ماندلا the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Such assiduous attention has never been directed at this market before.
[ترجمه گوگل]چنین توجه جدی قبلاً به این بازار معطوف نشده بود
[ترجمه ترگمان]چنین توجه assiduous هرگز به این بازار معطوف نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is assiduous in plying me with melba toast, and has the charm one always associates with a private homosexual.
[ترجمه گوگل]او در زدن نان تست ملبا به من سخت کوش است و جذابیتی را دارد که همیشه با یک همجنس گرا خصوصی همراه می شود
[ترجمه ترگمان]او در حال ادامه دادن به من با نان برشته شده و جاذبه یکی از شرکا را با یک همجنس بازی شخصی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was assiduous in his attendance at Mass.
[ترجمه گوگل]او در شرکت در مراسم عشای ربانی سخت کوش بود
[ترجمه ترگمان]او در مراسم نماز کلیسا در مراسم نماز کلیسا کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Local patrols had sufficient reason to be assiduous in their duties.
[ترجمه گوگل]گشت های محلی دلایل کافی برای سخت گیری در انجام وظایف خود داشتند
[ترجمه ترگمان]گشت های محلی دلیل کافی برای assiduous بودن در وظایف خود داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساعی (صفت)
careful, active, industrious, diligent, studious, assiduous, laborious, painstaking, sedulous

زحمت کش (صفت)
diligent, studious, assiduous, laborious, hard-working, painstaking, toilful

دارای پشتکار (صفت)
assiduous

ملازم (صفت)
assiduous, attached, attending, inherent, inseparable

انگلیسی به انگلیسی

• diligent, persistent, hard-working, persevering
someone who is assiduous works hard; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : assiduity / assiduousness
صفت ( adjective ) : assiduous
قید ( adverb ) : assiduously
دارای سخت کوشی و دقت زیاد - سخت کوش و دقیق
با دقت و پشتکار و فداکاری زیاد

بپرس