assiduity

/ˌæsɪˈdjuːəti//ˌæsɪˈdjuːəti/

معنی: توجه، ممارست، پشت کار، توجه و دقت مداوم، مواظبت، استقامت، مداومت
معانی دیگر: کوشایی، سعی، ساعی بودن، ازخود گذشتگی

جمله های نمونه

1. he performed his duties with assiduity
با پشتکار وظایف خود را انجام داد.

2. I vanquished her coldness with my assiduity.
[ترجمه گوگل]سردی او را با همت خود غلبه کردم
[ترجمه ترگمان]من با مداومت خود او را مغلوب کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He shows great assiduity in all his work.
[ترجمه گوگل]او در تمام کارهایش اهتمام زیادی نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]او در تمام کاره ای خود با پشت کار زیادی سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. assiduity in doing sth.
[ترجمه گوگل]پشتکار در انجام این کار
[ترجمه ترگمان]با توجه به انجام کاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I admire his bee - like assiduity in his work.
[ترجمه گوگل]من زنبور او را تحسین می کنم - مانند پشتکار در کار او
[ترجمه ترگمان]من با پشت کار - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Knowlege is gained from assiduity, unwisdom is resulted from sluttery!
[ترجمه گوگل]علم از پشتکار به دست می آید، بی خردی از شلختگی حاصل می شود!
[ترجمه ترگمان]knowlege از پشت کار به دست می آید، unwisdom ناشی از sluttery است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Assiduity: no wasting time, do useful things.
[ترجمه گوگل]پشتکار: بدون اتلاف وقت، کارهای مفید انجام دهید
[ترجمه ترگمان]assiduity: بدون اتلاف وقت، کاره ای مفیدی انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Initially, the office was often sold to the highest bidder, who would recoup his losses by assiduity in collecting.
[ترجمه گوگل]در ابتدا، دفتر اغلب به بالاترین قیمت پیشنهادی فروخته می شد، که زیان خود را با دقت در جمع آوری جبران می کرد
[ترجمه ترگمان]در ابتدا، این دفتر اغلب به بالاترین پیشنهاد دهنده فروخته می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It can cultivate effectively many excellent moral characters and mental qualities such as assiduity, tenaciousness, steadiness, determination, bravery, deploitation and enterprising.
[ترجمه گوگل]می تواند به طور مؤثر بسیاری از شخصیت های اخلاقی عالی و ویژگی های ذهنی مانند پشتکار، سرسختی، استواری، عزم، شجاعت، بهره برداری و کارآفرینی را پرورش دهد
[ترجمه ترگمان]آن می تواند به طور موثر بسیاری از شخصیت های اخلاقی عالی و کیفیات ذهنی مانند پشت کار، ثبات، ثبات، عزم، شجاعت، شجاعت، شجاعت و enterprising را پرورش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Good ability to self - study and energy for assiduity.
[ترجمه گوگل]توانایی خوب برای خود مطالعه و انرژی برای پشتکار
[ترجمه ترگمان]توانایی خوب برای تحصیل و انرژی برای پشت کار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Artful, meantime, who was of a rather saturnine disposition, and seldom gave way to merriment when it interfered with business, rifled Oliver's pockets with steady assiduity.
[ترجمه گوگل]در عین حال، هنرمند، که دارای روحیات نسبتاً شهوانی بود و به ندرت هنگامی که در تجارت دخالت می کرد، جای خود را به شادی می داد، با پشتکار پیوسته به جیب الیور تفنگ می زد
[ترجمه ترگمان]در این میان ناقلا که آدم rather بود و به ندرت پیش می آمد که در کار تجارت با پشت کار خود جیب های اولیور را خالی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bearing in mind the company spirit " no accumulation, no success ", we work with assiduity.
[ترجمه گوگل]با در نظر گرفتن روحیه شرکت "بدون انباشت، بدون موفقیت"، ما با دقت کار می کنیم
[ترجمه ترگمان]با در نظر داشتن روح شرکت، \"تجمع، بدون موفقیت\"، با پشت کار کار می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. All staffs followed the developing direction of Royal and worked with assiduity for the same goal, we finally gained a lot.
[ترجمه گوگل]همه کارکنان مسیر توسعه رویال را دنبال کردند و برای همین هدف با جدیت کار کردند، در نهایت ما چیزهای زیادی به دست آوردیم
[ترجمه ترگمان]همه کارمندان مسیر رو به توسعه سلطنتی را دنبال کردند و با پشت کار برای رسیدن به یک هدف کار کردند، بالاخره موفق شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He observed that no virtue was able to resist his arts and assiduity.
[ترجمه گوگل]او مشاهده کرد که هیچ فضیلتی قادر به مقاومت در برابر هنر و تلاش او نیست
[ترجمه ترگمان]متوجه شد که هیچ فضیلت نمی تواند در برابر هنر و پشت کار خود مقاومت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توجه (اسم)
attention, tendency, remark, tent, advertence, consideration, regard, care, notice, advertency, favor, keep, notation, assiduity, tendance, heed, attendance

ممارست (اسم)
practice, application, assiduity

پشت کار (اسم)
perseverance, assiduity, diligence, scrupulousness, job application

توجه و دقت مداوم (اسم)
assiduity

مواظبت (اسم)
care, assiduity, carefulness, tendance, vigilance

استقامت (اسم)
perseverance, assiduity, stamina, backbone

مداومت (اسم)
perseverance, assiduity, continuance

انگلیسی به انگلیسی

• diligence, persistence, perseverance

پیشنهاد کاربران

ملاحظه
ملاحظه گری
بیش ملاحظه گری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : assiduity / assiduousness
صفت ( adjective ) : assiduous
قید ( adverb ) : assiduously

بپرس