• : تعریف: a set-up in a factory whereby a product being put together passes, in moving along a track, conveyor belt, or the like, a succession of stations with workers, each of whom adds, adjusts, or secures apart to the whole.
جمله های نمونه
1. Last year the millionth truck rolled off the assembly line.
[ترجمه مسلمی] سال گذشته میلیونمین کامیون از خط منتاژ رانده شد.
|
[ترجمه گوگل]سال گذشته میلیونمین کامیون از خط مونتاژ خارج شد [ترجمه ترگمان]سال گذشته یک هزارم truck از خط تولید خارج شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He works on the assembly line at the local car factory.
[ترجمه گوگل]او در خط مونتاژ کارخانه خودروسازی محلی کار می کند [ترجمه ترگمان]او در خط مونتاژ کارخانه اتومبیل محلی کار می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. My job at the assembly line of the car factory is rather monotonous.
[ترجمه گوگل]کار من در خط مونتاژ کارخانه اتومبیل یکنواخت است [ترجمه ترگمان]کار من در خط مونتاژ کارخانه ماشین نسبتا یکنواخت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. A new assembly line will go on-stream next week.
[ترجمه گوگل]یک خط مونتاژ جدید هفته آینده راه اندازی خواهد شد [ترجمه ترگمان]یک خط مونتاژ جدید در هفته آینده ادامه خواهد یافت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He was proud of his fully mechanized assembly line and wanted to show it off.
[ترجمه گوگل]او به خط مونتاژ کاملاً مکانیزه خود افتخار می کرد و می خواست آن را به رخ بکشد [ترجمه ترگمان]او به خط مونتاژ کاملا مکانیزه خود افتخار می کرد و می خواست آن را نشان دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. But the assembly line claimed a heavy toll in their numbers and social relevance.
[ترجمه گوگل]اما خط مونتاژ متحمل تلفات سنگینی در تعداد و ارتباط اجتماعی آنها شد [ترجمه ترگمان]اما خط مونتاژ تلفات سنگینی را در تعداد آن ها و ارتباط اجتماعی اعلام کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The inherent frustrations of assembly line work are also to be found in housework.
[ترجمه گوگل]ناامیدی ذاتی کار خط مونتاژ نیز در کارهای خانه یافت می شود [ترجمه ترگمان]مشکلات ذاتی کار خط مونتاژ نیز در کاره ای خانه یافت می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The auto assembly line epitomizes the conditions that contribute to employee dissatisfaction.
[ترجمه گوگل]خط مونتاژ خودرو مظهر شرایطی است که به نارضایتی کارکنان کمک می کند [ترجمه ترگمان]خط مونتاژ خودکار به طور خلاصه شرایطی را بیان می کند که به نارضایتی کارمندان کمک می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The philosophy of the assembly line was to break down the work into simple elements that required no special training.
[ترجمه گوگل]فلسفه خط مونتاژ این بود که کار را به عناصر ساده ای تقسیم کند که نیازی به آموزش خاصی نداشت [ترجمه ترگمان]فلسفه خط مونتاژ این بود که کار را به عناصر ساده ای تقسیم کند که به هیچ آموزش خاصی نیاز نداشتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. One day the assembly line is grinding out station wagons or Styrofoam, the next day jeeps or Plexiglas.
[ترجمه گوگل]یک روز خط مونتاژ در حال سنگ زنی استیشن واگن ها یا فوم های پلی اتیلن است، روز دیگر جیپ ها یا پلکسی گلاس [ترجمه ترگمان]یک روز خط تولید مثل ارابه ها یا Styrofoam یا day یا the یا Plexiglas تشکیل می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A group of Benn's assembly line girls came in, joined them for half an hour, and went out again.
[ترجمه گوگل]گروهی از دختران خط مونتاژ بنن وارد شدند و نیم ساعت به آنها پیوستند و دوباره بیرون رفتند [ترجمه ترگمان]یک دسته از دخترهای گروه Benn وارد شدند و نیم ساعت به آن ها پیوستند و دوباره بیرون رفتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Manufacturing engineer working on assembly line design.
[ترجمه گوگل]مهندس ساخت و ساز که روی طراحی خط مونتاژ کار می کند [ترجمه ترگمان]مهندسی ساخت روی طراحی خط مونتاژ کار می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The assembly line is giving way to quality circles, and quality rather than quantity is becoming the watchword.
[ترجمه گوگل]خط مونتاژ جای خود را به دایره های کیفیت داده است و کیفیت به جای کمیت در حال تبدیل شدن به کلمه اصلی است [ترجمه ترگمان]خط مونتاژ به حلقه های کیفیت و کیفیت در حال تبدیل شدن به \"شعار\" است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. This time, Chrysler's assembly line in Newark, Delaware, and several other plants will bear many losses.
[ترجمه گوگل]این بار، خط مونتاژ کرایسلر در نیوآرک، دلاور و چندین کارخانه دیگر متحمل ضررهای زیادی خواهد شد [ترجمه ترگمان]این بار، خط مونتاژ کرایسلر در نیوآرک، دلاویر و چندین نیروگاه دیگر متحمل خسارت های زیادی خواهند شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. We're installing the new assembly line from Giant Building Machinery Inc.
[ترجمه گوگل]ما در حال نصب خط مونتاژ جدید از Giant Building Machinery Inc هستیم [ترجمه ترگمان]ما در حال نصب خط مونتاژ جدید از ماشین آلات ساختمانی غول پیکر هستیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[نساجی] خط تولید - خط منتاژ [ریاضیات] خط همگذاری، خط تولید، مسیر مونتاژ، خط مونتاژ، خط زنجیر مونتاژ
انگلیسی به انگلیسی
• production method where products are manufactured by several people in a row and each person performs a specific job an assembly line is an arrangement of workers and machines in a factory where the product passes from one worker to another until it is finished.
پیشنهاد کاربران
assembly line ( n ) ( also production line ) e. g. workers on the assembly line.
[مدیریت و اقتصاد سلامت] خط مونتاژ
Assembly Line & Production Line
خط تولید Production line خط مونتاژ Assembly line منبع: ویکیپدیا