assembly

/əˈsembli//əˈsembli/

معنی: اجتماع، گروه، انجمن، مجلس، هیئت قانونگذاری، هم گذاری
معانی دیگر: گردهم آیی، نشست، همنشست، جلسه، گردامد، تجمع، چپیره، اجلاس، (ماشین آلات) سوار کردن، مونتاژ، دستگاه، هم گذارد، هیئت مقننه، گروه قانونگذار، (امریکا - a بزرگ) مجلس نمایندگان (در ایالت هایی که مجلس سنا هم دارند)، (ارتش) شیپور جمع، بستن و سوار کردن قطعات اسلحه، (کامپیوتر) تبدیل برنامه ی کامپیوتری به زبان ماشین، مجمع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: assemblies
(1) تعریف: a group of people gathered together, usu. for a specific purpose.
مترادف: company, congregation, gathering, group, meeting, rally
مشابه: alliance, assemblage, audience, band, conclave, conference, congress, convention, convocation, council, crowd, flock, muster, throng

- He was nervous at the prospect of addressing such a distinguished assembly.
[ترجمه گوگل] او از چشم انداز سخنرانی در چنین مجلس برجسته ای عصبی بود
[ترجمه ترگمان] از فکر پرداختن به چنین مجلس برجسته ای عصبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a collection of parts, as of machinery, put together to form a whole.
مترادف: assemblage
مشابه: package, union

(3) تعریف: the process of joining persons or things to form a whole.
مترادف: assemblage, congregation, gathering
مشابه: collection, construction, convocation, muster

(4) تعریف: (often cap.) a legislative body.
مترادف: legislature
مشابه: congress, council, house, parliament, senate

جمله های نمونه

1. an assembly hall
تالار گردهمایی

2. legislative assembly
مجلس مقننه

3. the assembly adjourned sine die
گردهمایی بدون تعیین وقت برای جلسه ی بعدی تعطیل شد.

4. national assembly
مجلس شورای ملی،پارلمان

5. a constituent assembly
مجلس موسسان

6. a great assembly of poets and writers
گردهمایی بزرگی از شعرا و نویسندگان

7. a representative assembly
مجلس نمایندگان

8. the parts are ready for assembly
اجزا آماده ی سوار کردن هستند.

9. the constitution guarantees the rights of assembly and freedom of expression
قانون اساسی حق گرد آمدن و آزادی بیان را تضمین کرده است.

10. this motor has a separate power assembly
این موتور دستگاه نیرو رسانی مجزایی دارد.

11. The assembly voted to delay the legislation to allow further consultation to take place.
[ترجمه گوگل]مجمع رای به تأخیر در این قانون داد تا امکان رایزنی بیشتر فراهم شود
[ترجمه ترگمان]مجلس به تعویق قانون برای اجازه دادن به مشاوره بیشتر رای داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The national assembly has voted to adopt the budget.
[ترجمه گوگل]مجلس ملی به تصویب این بودجه رای داده است
[ترجمه ترگمان]مجلس ملی به تصویب بودجه رای داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He waited until complete quiet settled on the assembly.
[ترجمه گوگل]او منتظر ماند تا سکوت کامل در مجلس برقرار شود
[ترجمه ترگمان]منتظر ماند تا آرامش کامل در مجلس حاضر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The General Assembly is held twice a year.
[ترجمه گوگل]مجمع عمومی دو بار در سال برگزار می شود
[ترجمه ترگمان]مجمع عمومی دو بار در سال برگزار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The assembly arrogated to itself the right to make changes.
[ترجمه گوگل]مجمع حق ایجاد تغییرات را به خود اختصاص داد
[ترجمه ترگمان]مجلس به خود حق داد تا تغییرات ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Any kind of assembly was suppressed in this country.
[ترجمه گوگل]هر نوع تجمعی در این کشور سرکوب شد
[ترجمه ترگمان]هر نوع گردهمایی در این کشور سرکوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The court ruled that laws passed by the assembly remained valid.
[ترجمه گوگل]دادگاه حکم داد که قوانین مصوب مجمع همچنان معتبر است
[ترجمه ترگمان]دادگاه حکم داد که قوانینی که مجلس تصویب کرده است معتبر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. We hold an assembly every morning.
[ترجمه گوگل]هر روز صبح مجلس برگزار می کنیم
[ترجمه ترگمان] هر روز صبح یه جلسه تشکیل میدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اجتماع (اسم)
union, muster, collection, assemblage, meeting, aggregation, community, commonwealth, society, assembly, crowd, commonweal, milieu, turn-out

گروه (اسم)
many, school, section, outfit, mass, heap, cohort, kind, flock, society, assembly, clique, ring, troop, team, pack, army, host, corps, group, company, platoon, folk, crowd, class, gang, clinch, cluster, bunch, ensign, fry, shoal, bevy, concourse, swarm, throng, congregation, covey, herd, multitude, horde, legion, rout, skulk, squad

انجمن (اسم)
order, union, association, assemblage, faction, meeting, community, society, assembly, convention, institute, moot, group, company, council, convocation, congress, club, guild, coterie

مجلس (اسم)
assembly, council, parliament, legislature, convocation, congress, committee, session

هیئت قانونگذاری (اسم)
assembly

هم گذاری (اسم)
synthesis, assembly

تخصصی

[سینما] گردآوری و سرهم کردن نماها - مونتاژ مقدماتی - گردآوری (فیلم ) - سرهم کردن برداشت ها - سر هم کردن - پیوند اولیه (سرهم کردن نماها) - پیوند اولیه - اتصال و سرهم کردن - اتصال و الحاق
[عمران و معماری] مونتاژ
[کامپیوتر] گردهمایی، اسمبلی، همگذاری .
[صنعت] مونتاژ، سرهم کردن، بستن
[ریاضیات] سوار کردن، همگذاری، مجموعه، اجتماع، گروه

انگلیسی به انگلیسی

• meeting, conference; gathering; act of putting together parts; legislature; set; congregation
low-level programming language that is very close to machine language (computers)
an assembly is a large number of people gathered together, especially a group of people who meet regularly to make laws.
assembly is the gathering together of people for a particular purpose.
the assembly of a machine or device is the process of fitting its parts together.

پیشنهاد کاربران

National assembly : مجلس شورای ملی - پارلمان
تبدیل برنامه ی کامپیوتری به زبان ماشین
( مدرسه ) جلسه اولیا مربیان
NOUN
✔️ شورا - کارگروه - مجمع
🗣️اِسِمْبِلیٖ
دقت بشه که این کلمه فقط بصورت NOUN تو جملات میادش
💠 Trump’s hubris has brought about the downfall of his family’s business empire
. . . Fred’s clout originated with his relationship with the Brooklyn political boss Irwin Steingut, a powerful member of the New York state assembly for 30 years and once the Speaker. His chief fundraiser, Abe “Bunny” Lindenbaum, provided the insurance for Fred’s buildings. On Steingut’s recommendation, he became Fred’s attorney. Steingut’s accountant and Lindenbaum’s closest friend, Abe Beame, became the city comptroller.
...
[مشاهده متن کامل]

. . . Fred Trump and Beame were friends for 30 years and he had financially backed his career for decades. After Irwin Steingut’s death in 1952, his son Stanley succeeded him in the assembly and as the Brooklyn boss. Fred’s biggest project, Trump Village, received approval from the city planning commission and the board of estimate in 1960 after Lindenbaum and Steingut lobbied its key members. Fred got a 72% tax write - off on a parcel, too. A week later, Lindenbaum became the city’s new planning commissioner.
. . . Beame was elected mayor in 1973 and Stanley Steingut became speaker of the state assembly two years later. Moreover, Hugh Carey had been elected governor in 1974; Bunny and the Trumps were the first donors to his campaign. The Trumps had co - signed a loan for $23, 000 to open his headquarters. The influence of the Brooklyn machine – and Fred Trump – was at its peak.
. . . Beame and Steingut got behind a bill in the assembly crafted to provide exactly this unique type of tax abatement. Unfortunately, the assembly was overwhelmed with the city fiscal crisis and adjourned before passing it in the 1975 session. Beame’s administrator for the Lower Manhattan Development Corporation, Michael Bailkin, devised a scheme for Trump to buy the Commodore from Penn Central and donate it to the city, which would pay the taxes to itself and lease it to Trump for 99 years, who would reap the benefits but pay no taxes.
✔️ گردهمایی - نشست
✔️ ( امریکا ) مجلس نمایندگان ایالتی
✔️ مونتاژ ( مثلاً قطعات یک ماشین )
the process of putting the parts of something together

assembly is one of the midlle level programming languages which is not using so much theseadays
لانگمن دیکشنری :
۱ _ گرد همایی
Group of people gathered together for a purpose
۲ _ مجلس ، قانونگذاران
Group of people elected to make laws in some states
۳ _ مونتاژ کردن ، کنار هم قرار دادن
...
[مشاهده متن کامل]

Assembling of machine parts
💢💢💢
این واژه رو با واژه march که به معنای راهپیمایی هست اشتباه نگیرید !
✳️ گرد همایی یعنی عده ای آدم با هم قرار میزارن و درباره موضوعی با هم تصمیم گیری میکنند مثل گردهمایی های علمی که مشارکت صاحبنظران و پژوهشگران در یک موضوع یا موضوعات ویژه به منظور تبادل دانش و اطلاعات از طریق ارائه سخنرانی با حضور شرکت کنندگان برگزار می شود اما راهپیمایی انجام یک سری کار های از پیش برنامه ریزی شده است مثلا عده ای از قبل توافق میکنند که فلان روز شعار بدن یا کار هایی از این قبیل . . .

assembly 4 ( n ) =the process of putting together the parts of sth, e. g. Putting the bookcase together should be a simple assembly job. the correct assembly of the parts.
assembly
assembly 3 ( n ) =a meeting of the teachers and students in a school to give information, discuss school events, e. g. The vice principal was leading school assembly that day.
assembly
assembly 2 ( n ) =the meeting together of a group of people for a particular purpose, e. g. They were fighting for freedom of speech and freedom of assembly.
assembly
Assembly 1 ( n ) ( əˈsɛmbli ) =a group of people who have been elected to meet together regularly and make decisions or laws for a particular region or country, e. g. local assemblies.
assembly
کارگروه
در برنامه نویسی هم گذاری
تشکیلات
سه معنی داره:
1. مونتاژ کردن، بستن، نصب و سوار کردن قطعات
2. جلسه، نشست و گردهمایی ( نمایندگان یک کشور، سازمان یا مردم، معلّمان و دانش آموزان و. . . )
3. زبان اسمبلی، یکی از زبان های برنامه نویسی سطح پایین
متعلقات
بسیج
assembly ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: هم گذاری
تعریف: ترجمۀ خودکار برنامه‏ای رایانه‏ای از زبان نمادین به زبان ماشین
عضو گروهی بودن
شورا
مجمع
مجلس

انجمن, گردهمایی
مجموعه قطعات
A unit consisting of components that have been fitted together.
مونتاژ، زبان برنامه نویسی
گروه، جمع
گرداوری
سرهم بندی
تشکیل
فراخوان ( assembly call )

مونتاژ
گردآمدگی
تجمیع
( شیمی ) اتصال - پیوند
مونتاژ کردن
تجمع کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٦)

بپرس