assemblage

/əˈsemblədʒ//əˈsemblɪdʒ/

معنی: جمع اوری، اجتماع، انجمن، عمل سوار کردن، ماشین سواری
معانی دیگر: گردهم آوری، گردهمایی، مجموعه، هم گذارد، (افراد یا اشیای) گرداوری شده، گردآورد، جلسه، همنشست، گردایش، عمل سوار کردن ماشین یاموتور

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a collection or gathering of people or things; assembly.
مشابه: band, company, compilation, confluence, convention, group, knot, muster, throng

(2) تعریف: the act of putting things, such as machinery parts, together.
مشابه: assembly

(3) تعریف: the things brought together or assembled.
مشابه: assembly, band, collection, compilation

(4) تعریف: the process or product of assembling unrelated objects or scraps into a single composition to form a work of art.
مشابه: assembly, compilation

جمله های نمونه

1. an assemblage of different ideas
مجموعه ای از ایده های گوناگون

2. the greatest assemblage of marsupials live in australia
بیشترین انواع پستانداران کیسه دار در استرالیا زیست می کنند.

3. He had an assemblage of old junk cars filling the backyard.
[ترجمه گوگل]او مجموعه ای از ماشین های آشغال قدیمی حیاط خلوت را پر کرده بود
[ترجمه ترگمان]او مجموعه ای از ماشین های قراضه قدیمی داشت که حیاط پشتی را پر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A varied assemblage of birds was probing the mud for food.
[ترجمه گوگل]مجموعه متنوعی از پرندگان در حال بررسی گل و لای برای غذا بودند
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای متنوع از پرندگان در حال کاوش در گل و لای برای غذا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Tropical rainforests have the most varied and abundant assemblage of plants in the world.
[ترجمه گوگل]جنگل های بارانی استوایی متنوع ترین و فراوان ترین مجموعه گیاهان را در جهان دارند
[ترجمه ترگمان]جنگل های بارانی استوایی دارای بیش ترین تنوع و تعداد زیادی از گیاهان در جهان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The assemblage halted not far from Tansy.
[ترجمه گوگل]تجمع نه چندان دور از تانسی متوقف شد
[ترجمه ترگمان]جمعیت از تنسی چندان دور نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We are not just an assemblage of chemicals or a mindless machine.
[ترجمه گوگل]ما فقط مجموعه ای از مواد شیمیایی یا یک ماشین بی فکر نیستیم
[ترجمه ترگمان]ما فقط مجموعه ای از مواد شیمیایی و یا یک دستگاه mindless نیستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Joining this amazing assemblage of talent is Crawdaddy-O.
[ترجمه گوگل]Crawdaddy-O به این مجموعه شگفت انگیز استعدادها می پیوندد
[ترجمه ترگمان]پیوستن به این مجموعه شگفت انگیز از استعدادها، Crawdaddy - O است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They contain the richest and the most varied assemblage of animal and plant life to be found anywhere on earth.
[ترجمه گوگل]آنها حاوی غنی ترین و متنوع ترین مجموعه ای از حیوانات و گیاهان هستند که در هر نقطه از زمین یافت می شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها حاوی the و متنوع ترین مجموعه حیات حیوانی و گیاهی هستند که در هر جایی روی زمین یافت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But I trust that no one in this assemblage will agree with those sentiments.
[ترجمه گوگل]اما من اطمینان دارم که هیچ کس در این مجموعه با این احساسات موافق نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]اما امیدوارم که هیچ کس در این جمع با این احساسات موافق نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In addition, mineral assemblage and gabbro similar to gabbro pegmatite; and nepheline syenite nepheline syenite rock similar pegmatite and so on.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، مجموعه معدنی و گابرو مشابه پگماتیت گابرو و نفلین سینیت سنگ نفلین سینیت پگماتیت مشابه و غیره
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، مواد معدنی و gabbro مشابه gabbro pegmatite، و nepheline syenite nepheline rock syenite مشابه pegmatite و غیره هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Summarized the metallogenic specialization of each petrosal assemblage type, created marker for ore finding and analyzed ore finding potential and favorable trend.
[ترجمه گوگل]تخصص متالوژنیک هر نوع مجموعه پتروسال را خلاصه کرد، نشانگر برای یافتن سنگ معدن ایجاد کرد و پتانسیل و روند مطلوب سنگ یابی را تجزیه و تحلیل کرد
[ترجمه ترگمان]Summarized سازی metallogenic هر نوع مجموعه خاره ای بالایی، شاخص یافت شده برای پیدا کردن سنگ معدن کاوی و یافتن روش مطلوب و مطلوب برای یافتن مواد معدنی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Meso Cenozoic Jiyang depression is an assemblage of the negative inversion basin, dextral transtensional basin and active rift with four evolutionary phases.
[ترجمه گوگل]فرورفتگی Meso Cenozoic Jiyang مجموعه ای از حوضه وارونگی منفی، حوضه عرضی راستگرد و شکاف فعال با چهار فاز تکاملی است
[ترجمه ترگمان]The Cenozoic Jiyang یک مجموعه از the معکوس inversion، dextral transtensional و شکاف فعال با چهار مرحله تکاملی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The characters of assemblage are that the pollen of gymnosperm make up absolute predominance, content of pteridophytic spores are very low.
[ترجمه گوگل]ویژگی‌های مجموعه این است که گرده‌های ژیمنوسپرم غالبیت مطلق را تشکیل می‌دهند، محتوای اسپورهای پتریدوفیت بسیار کم است
[ترجمه ترگمان]شخصیت های تجمع نشان می دهند که گرده of برتری مطلق دارد، و محتوای spores pteridophytic بسیار پایین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The structural pattern of the normal fault assemblage that occurred in the Early and Middle Jurassic may have initiated some small-scale petroleum and gas pools.
[ترجمه گوگل]الگوی ساختاری مجموعه گسل های معمولی که در ژوراسیک اولیه و میانی رخ داده است ممکن است برخی از استخرهای نفت و گاز در مقیاس کوچک را آغاز کرده باشد
[ترجمه ترگمان]الگوی ساختاری مجموعه خطاهای طبیعی که در دوران اولیه و میانه رخ داد ممکن است برخی از استخرهای نفت و گاز را در مقیاس کوچک آغاز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جمع اوری (اسم)
accumulation, cumulation, muster, collection, hoarding, assemblage

اجتماع (اسم)
union, muster, collection, assemblage, meeting, aggregation, community, commonwealth, society, assembly, crowd, commonweal, milieu, turn-out

انجمن (اسم)
order, union, association, assemblage, faction, meeting, community, society, assembly, convention, institute, moot, group, company, council, convocation, congress, club, guild, coterie

عمل سوار کردن (اسم)
assemblage

ماشین سواری (اسم)
assemblage, assembling

تخصصی

[ریاضیات] جمع آوری، مجموعه، عمل سوار کردن

انگلیسی به انگلیسی

• gathering of people, assembly of people; collection; accumulation
an assemblage is a collection of people, animals, or things; a formal word.
assemblage is the process of putting things together, for example in order to construct something; a formal word.

پیشنهاد کاربران

سوار کردن ( قطعات )
assemblage ( n ) ( əˈsɛmblɪdʒ ) =a collection of things; a group of people, e. g. Tropical rainforests have the most varied assemblage of plants in the world.
assemblage
همبندی
assemblage ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: هموندگان
تعریف: 1. مجموعه ای الگومند از زیرهموندگان ها که نمایانگر فعالیت های اجتماعی در یک جامعۀ باستانی است|||2. مجموعه ای از یافته های همسان یا ناهمسان که با یکدیگر همبودی تنگاتنگ دارند
گردآوری
سرهم کردن
مجموعه، کلکسیون
مونتاژ

بپرس