assay

/ˈæsi//əˈseɪ/

معنی: ازمایش، کوشش، امتحان، عیارگری، عیار، ازمایش کردن، سنجیدن، محک زدن، کوشش کردن، چشیدن، تحقیق کردن، ازمودن، عیارگیری کردن، عیار گرفتن، باز جویی کردن
معانی دیگر: آزمودن، بررسی کردن، (برای تعیین محتویات یا درجه ی خلوص آلیاژ و غیره) تعیین عیار، تجزیه و تحلیل، محک زنی، (امریکا) عیار نشان دادن، دارای مقدار معینی از ماده ی به خصوصی بودن، آزمون، سنجش، آزمایش، ماده ی مورد سنجش، نتیجه ی سنجش، (نادر) سعی، طعم و مزه چشی، مزمزه، سعی

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: assays, assaying, assayed
(1) تعریف: to try out or test.
مشابه: essay, prove, test, try

- He is assaying the strength of his opponent.
[ترجمه Sanaz] او دارد قدرت حریف خود را به ورطه آزمون میگذارد
|
[ترجمه گوگل] او در حال سنجش قدرت حریف خود است
[ترجمه ترگمان] اون داره قدرتش رو از دست میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to subject to chemical analysis to determine composition, quality, or potency, as with drugs or precious metals; make an assay of.

(3) تعریف: to analyze or examine in order to judge; evaluate.
مشابه: estimate, evaluate

(4) تعریف: to try; attempt.
مشابه: try
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to be shown by chemical analysis to contain a certain proportion of.
اسم ( noun )
مشتقات: assayable (adj.), assayer (n.)
(1) تعریف: an analysis or examination, esp. of an ore, metal, or drug, to determine its composition, quality, or potency.

(2) تعریف: the substance subjected to such an analysis.

(3) تعریف: the findings of such an analysis.

جمله های نمونه

1. to assay an event
بررسی یک رخداد

2. to assay the scientific discoveries of the last decade
بررسی کشفیات علمی دهه ی اخیر

3. war can assay a man's courage
جنگ می تواند شجاعت مرد را در بوته ی آزمایش قرار دهد.

4. to make an assay of an ore
میزان فلز خاک معدنی را سنجیدن

5. The assay result of that material is rich in iron.
[ترجمه گوگل]نتیجه سنجش آن ماده سرشار از آهن است
[ترجمه ترگمان]نتایج سنجش این ماده غنی از آهن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. About 24 hours before assay the sample was placed in 80% ethanol to extract platelet activating factor from the tissue.
[ترجمه گوگل]حدود 24 ساعت قبل از سنجش، نمونه در اتانول 80 درصد قرار داده شد تا فاکتور فعال کننده پلاکت از بافت استخراج شود
[ترجمه ترگمان]حدود ۲۴ ساعت قبل از سنجش، نمونه در اتانول ۸۰ درصد قرار داده شد تا عامل فعال کننده پلاکت از بافت را استخراج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Other cell lines, however, in this assay were all negative.
[ترجمه گوگل]با این حال، سایر خطوط سلولی در این سنجش همه منفی بودند
[ترجمه ترگمان]با این حال، خطوط سلولی دیگر، در این سنجش، همگی منفی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All samples were assayed at a 50% dilution in immunoassay buffer and corrected for dilution after subtraction of the assay detection limit.
[ترجمه گوگل]همه نمونه ها در رقت 50 درصد در بافر ایمونواسی مورد سنجش قرار گرفتند و پس از تفریق حد تشخیص سنجش، برای رقت اصلاح شدند
[ترجمه ترگمان]تمام نمونه ها در یک رقیق سازی ۵۰ % در بافر immunoassay و برای رقیق سازی متوالی بعد از کاهش میزان تشخیص سنجش تصحیح شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The assay is particularly useful in patients with circulating insulin antibodies or in those being treated with insulin.
[ترجمه گوگل]این سنجش به ویژه در بیمارانی که آنتی بادی های انسولین در گردش دارند یا در افرادی که تحت درمان با انسولین هستند مفید است
[ترجمه ترگمان]این روش به ویژه در بیماران مبتلا به غلظت های انسولین شایع یا در افرادی که با انسولین تحت درمان هستند، مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The detection limit of the assay was 0. 5 pmol/l plasma.
[ترجمه گوگل]حد تشخیص سنجش 0 5 pmol/l پلاسما بود
[ترجمه ترگمان]حد تشخیص سنجش ۰ بود ۵ pmol \/ l
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What am I that I should assay to hood the nose of this leviathan!
[ترجمه گوگل]من چه هستم که بخواهم دماغ این لویاتان را سرپوش بگذارم!
[ترجمه ترگمان]من این لویاتان را باید از دماغ این لویاتان بکشم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Equilibrium binding experiments were done under standard assay conditions.
[ترجمه گوگل]آزمایشات اتصال تعادلی تحت شرایط سنجش استاندارد انجام شد
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها پیوند تعادل تحت شرایط سنجش استاندارد انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The different target cells and the assay systems used might explain the discrepancy.
[ترجمه گوگل]سلول های هدف مختلف و سیستم های سنجش مورد استفاده ممکن است این اختلاف را توضیح دهند
[ترجمه ترگمان]سلول های هدف مختلف و سیستم های سنجش مورد استفاده ممکن است تفاوت را توضیح دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. OBJECTIVE: To establish the method of assay for the bacterial endotoxin in papaverine hydrochloride and sodium chloride injection.
[ترجمه گوگل]هدف: ایجاد روش سنجش برای اندوتوکسین باکتریایی در تزریق پاپاورین هیدروکلراید و کلرید سدیم
[ترجمه ترگمان]OBJECTIVE: برای ایجاد روش سنجش برای the باکتریایی در hydrochloride papaverine و تزریق کلرید سدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Can be used to assay SOD activity by means of pyrogallol oxidation?
[ترجمه گوگل]آیا می توان برای سنجش فعالیت SOD با استفاده از اکسیداسیون پیروگالول استفاده کرد؟
[ترجمه ترگمان]می تواند برای سنجش فعالیت sod بوسیله اکسیداسیون pyrogallol بکار رود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ازمایش (اسم)
test, assay, temptation, experiment, shy, trial, testing, tryout, try, exam, examination, experience, examen, experimentation, probation, screening

کوشش (اسم)
labor, scramble, tug, effort, assay, stretch, attempt, trial, try, endeavor, strain, bustle, fist, muss

امتحان (اسم)
assay, temptation, experiment, quiz, trial, try, exam, examination, shibboleth, probation

عیارگری (اسم)
assay

عیار (اسم)
proof, alloy, cutie, carat, shifter, assay, karat, rover, trickster, dodger

ازمایش کردن (فعل)
test, gauge, approve, assay, experiment, quiz

سنجیدن (فعل)
measure, rate, estimate, value, consider, deliberate, evaluate, assay, figure out, weigh, compare, ponder, meter, reckon up

محک زدن (فعل)
test, assay

کوشش کردن (فعل)
labor, struggle, bend, assay, attempt, try, peg, strive

چشیدن (فعل)
taste, assay, sip, gust

تحقیق کردن (فعل)
question, assay, inquire, verify, investigate, interrogate

ازمودن (فعل)
test, assay, try, shake down, examine, grope

عیارگیری کردن (فعل)
assay

عیار گرفتن (فعل)
test, prove, assay, titrate

باز جویی کردن (فعل)
assay, inquire, investigate, interrogate, examine, cross-examine

تخصصی

[شیمی] (براى تعیین محتویات یا درجه ى خلوص آلیاژ و غیره ) تعیین عیار، تجزیه و تحلیل، محک زنی
[زمین شناسی] عیار سنجی، سنجش عیار بدست آوردن میزان عیار (درصد عنصر در ماده معدنی)
[ریاضیات] عیار گرفتن، سنجش، عیار
[معدن] عیارسنجی (عمومی) - عیار (عمومی فرآوری)

انگلیسی به انگلیسی

• testing of an ore or alloy to determine the amount of metal contained in it
test, examine; try; attempt
an assay is a test or analysis done on a substance, especially in order to find out how pure it is; a technical term in chemistry.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Test or evaluation 🔬
🔍 مترادف: Examination
✅ مثال: Scientists performed an assay on the new material
Assay = weigh
Assay = evaluate = assess = estimate
۱. سنجش. ارزیابی ۲. آزمایش ۳. نتیجة آزمایش ۴. تجزیه ی شیمیایی. تجربه ۵. ( کانی. فلز و غیره ) عیارگیری. عیارسنجی. عیاریابی ۶. سنجیدن. آزمودن. ارزیابی کردن ۷. آزمایش کردن. ۸. تجزیه کردن ۹. عیارگیری کردن
...
[مشاهده متن کامل]

مثال:
These assays are essential to understanding the epidemiology of measles in vaccinated populations.
این سنجش و آزمایش ها برای درک همه گیر شناسی سرخک در جمعیت های واکسینه شده ضروری هستند.

1 -
an examination of a substance to test how pure it is or what its properties ( = qualities ) are
بررسی یک ماده برای آزمایش اینکه چقدر خالص است یا خواص ( = کیفیت ) آن چیست.
امتحان میزان خلوص و کیفیت مواد.
...
[مشاهده متن کامل]

Assays are performed to establish the metal content in samples taken from the rock.
About 24 hours before assay the sample was placed in 80% ethanol.
Some of these designer drugs are not sensitive to laboratory assay.

منابع• https://abadis.ir/entofa/epidemiology/
assay ( شیمی )
واژه مصوب: مقدارسنجی 2
تعریف: [شیمی]‏ تعیین مقدار کمی یا کیفی اجزای یک ماده|||[علوم دارویی] تعیین مقدار هریک از اجزای دارویی موجود در فراورده|||متـ . تعیین مقدار
ارزیابی - آزمایش کردن -
درجه خلوص
عیار

بپرس