assassination

/əˌsæsəˈneɪʃn̩//əˌsæsɪˈneɪʃn̩/

معنی: ترور، قتل
معانی دیگر: قتل، ترور

جمله های نمونه

1. character assassination
شخصیت کشی،بدنام سازی

2. his assassination touched off a number of riots
قتل او موجب چندین شورش شد.

3. character assassination
هتک آبرو،از بین بردن آبرو و حیثیت کسی

4. the circumstances surrounding kennedy's assassination
جزئیات قتل کندی

5. they had planned outrages and assassination
آنها نقشه ی اعمال شنیع و آدم کشی طرح کرده بودند.

6. he exhausted the subject of kennedy's assassination
او موضوع قتل کندی را به طور کامل بررسی کرد.

7. the terrorists disclaimed all responsibility for the assassination of the ambassador
تروریست هاهیچ گونه مسئولیتی را در مورد قتل سفیر به عهده نگرفتند.

8. they hushed up the news of nasseroddin shah's assassination
خبر قتل ناصرالدین شاه را مخفی نگهداشتند.

9. The bombing was in revenge for the assassination.
[ترجمه مهدی] این بمب گذاری در انتقام این ترور بود
|
[ترجمه گوگل]این بمب گذاری در انتقام این ترور بود
[ترجمه ترگمان]این بمب گذاری در انتقام ترور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The assassination of the king precipitated the country into war.
[ترجمه گوگل]ترور شاه کشور را وارد جنگ کرد
[ترجمه ترگمان]ترور پادشاه کشور را به جنگ تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The assassination triggered off a wave of rioting.
[ترجمه گوگل]این ترور موجی از شورش را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]این ترور باعث ایجاد موج شورش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He narrowly escaped an assassination attempt .
[ترجمه گوگل]او به سختی از یک سوء قصد فرار کرد
[ترجمه ترگمان]او به سختی از یک سو قصد جان سالم به در برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The assassination of the president precipitated the country into war.
[ترجمه ابوذر] سو قصد رییس جمهور کشور را جنگ باران کرد.
|
[ترجمه گوگل]ترور رئیس جمهور کشور را وارد جنگ کرد
[ترجمه ترگمان]ترور رئیس جمهور کشور را به جنگ برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He has survived several assassination attempts.
[ترجمه گوگل]او از چندین سوء قصد جان سالم به در برده است
[ترجمه ترگمان]او از چندین سو قصد جان سالم به در برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The assassination of the Archduke Ferdinand started off the first World War.
[ترجمه گوگل]ترور آرشیدوک فردیناند جنگ جهانی اول را آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]ترور مهیندوک فردیناند، نخستین جنگ جهانی را آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She would like an investigation into the assassination of her husband.
[ترجمه گوگل]او خواهان تحقیق در مورد ترور شوهرش است
[ترجمه ترگمان] اون میخواد تحقیقات شوهرش رو بررسی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترور (اسم)
assassination, thuggery, thuggee

قتل (اسم)
murder, assassination, thuggery, thuggee, killing, homicide, foul play

انگلیسی به انگلیسی

• premeditated murder

پیشنهاد کاربران

ترور
مثال:
the failure of the assassination attempt
شکست و عدم موفقیت در مبادرک کردن به ترور
ترور، قتل سیاسی
آدمکشی
ینی ادمکشی
برین ببینین انیمه assassination classroom
assassination ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: قتل سیاسی
تعریف: کشتن شخصیت ها برای رسیدن به مقاصد سیاسی؛ این کار همیشه به دست عوامل مزدور یا متعصب انجام می‏شود|||متـ . قتل، ترور
واژه انگلیسی Assassin بنا بر سایت دانشگاه زبانشناسی آکسفورد و منابع معتبر دیگر از واژه عربی حشاشیون ( پیروان حسن صباح ) می آید و حشیش از پهلوی ساسانی ( پارسی میانه ) به عربی رفته است:
حشیش: در پهلوی " هاسیس " در نسک: فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو
...
[مشاهده متن کامل]

بنابراین:
Hashish: هشیش، آسیس
Assassin: آسیسان
Assassination: آسیسانش
To assassin: آسیساندن

سوء قصد

بپرس