aspiring

/əˈspaɪrɪŋ//əˈspaɪərɪŋ/

معنی: مشتاق
معانی دیگر: (از ته دل) آرزومند، (سخت) مشتاق، خواهان، رویاگرای، رویاگرای aspiring to become an actor سخت آرزومند هنرپیشه شدن aspiring writers نویسندگان بلندپرواز

جمله های نمونه

1. aspiring to become an actor
سخت آرزومند هنرپیشه شدن

2. aspiring writers
نویسندگان بلندپرواز

3. It tells the story of an aspiring young man's attempt to rise above the squalor of the street.
[ترجمه گوگل]داستان تلاش یک مرد جوان مشتاق برای بلند شدن از تهی دستی خیابان را روایت می کند
[ترجمه ترگمان]این فیلم داستان تلاش یک مرد جوان آرزو برای بالا رفتن از کثیفی خیابان را بازگو می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Aspiring musicians must practise many hours a day.
[ترجمه گوگل]نوازندگان مشتاق باید ساعات زیادی در روز تمرین کنند
[ترجمه ترگمان]نوازندگان مشتاق باید چندین ساعت در روز تمرین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He came from an aspiring working-class background.
[ترجمه گوگل]او از یک پیشینه مشتاق طبقه کارگر می آمد
[ترجمه ترگمان]او از یک پس زمینه مشتاق کار آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many aspiring young artists are advised to learn by copying the masters.
[ترجمه گوگل]به بسیاری از هنرمندان جوان مشتاق توصیه می شود که با کپی برداری از استادان یاد بگیرند
[ترجمه ترگمان]به بسیاری از هنرمندان جوان مشتاق توصیه می شود که با کپی کردن استادان یاد بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The number of aspiring candidates increased in the 1970s, but so too did the number of seats fought.
[ترجمه گوگل]تعداد کاندیداهای مشتاق در دهه 1970 افزایش یافت، اما تعداد کرسی‌ها نیز افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]تعداد نامزدهای مشتاق در دهه ۱۹۷۰ افزایش یافت، اما تعداد کرسی ها در آن نیز زیاد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Lost mail Job prospects for aspiring pilots have been dealt another blow this autumn.
[ترجمه گوگل]نامه گمشده چشم انداز شغلی برای خلبانان مشتاق ضربه دیگری در پاییز امسال وارد شده است
[ترجمه ترگمان]چشم انداز شغلی از دست رفته برای خلبانان آرزو در پاییز امسال ضربه دیگری به همراه داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was a struggling writer aspiring to fame.
[ترجمه گوگل]او یک نویسنده مبارز بود که آرزوی شهرت داشت
[ترجمه ترگمان]او نویسنده ای بود که مشتاق شهرت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An aspiring politician by the name of Elizabeth Maginnis acted as secretary.
[ترجمه گوگل]یک سیاستمدار مشتاق به نام الیزابت ماگینیس به عنوان منشی فعالیت می کرد
[ترجمه ترگمان]یک سیاست مدار مشتاق به نام الیزابت Maginnis به عنوان منشی عمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hamlet re-visited, or Art aspiring to the condition of group therapy for the chattering classes?
[ترجمه گوگل]هملت دوباره بازدید کرد، یا هنر مشتاق شرایط گروه درمانی برای کلاس های پچ پچ؟
[ترجمه ترگمان]هملت به دیدن، می رود، یا آرت مشتاق شرایط درمان گروهی برای کلاس های chattering است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Isabel, an aspiring photographer, turns her considerable charm on the boyish Alex to let her go in ahead of him.
[ترجمه گوگل]ایزابل، یک عکاس مشتاق، جذابیت قابل توجه خود را به الکس پسرانه تبدیل می کند تا اجازه دهد او جلوتر از او وارد شود
[ترجمه ترگمان]ایزابل، یک عکاس مشتاق، جذابیت قابل توجهی در مورد الکس داشت که اجازه می داد او پیشاپیش او برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sir Adrian believes that today young people aspiring to careers in industry should seriously think about setting up their own small firms.
[ترجمه گوگل]سر آدریان معتقد است که امروزه جوانانی که مشتاق شغل در صنعت هستند باید به طور جدی به فکر راه اندازی شرکت های کوچک خود باشند
[ترجمه ترگمان]سر آدریان معتقد است که امروزه جوانان مشتاق به حرفه در صنعت باید به طور جدی در مورد ایجاد شرکت های کوچک خود فکر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. So goes life for an aspiring teen-age pop star who still wants to play baseball in his senior year of high school.
[ترجمه گوگل]زندگی برای یک ستاره نوجوان پاپ مشتاق که هنوز هم می‌خواهد در سال آخر دبیرستان بیسبال بازی کند، ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، زندگی برای یک ستاره پاپ نوجوان، که هنوز هم می خواهد در سال آخر دبیرستان بیسبال بازی کند، ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشتاق (صفت)
anxious, impatient, willing, longing, strenuous, earnest, studious, keen, agog, solicitous, eager, enthusiastic, aspiring, avid, wistful, desirous, appetent, fond, thirsty, lickerish, athirst, hungry, breathless, fervid, full of desire, perfervid, raring, wishful

انگلیسی به انگلیسی

• ambitious, having high goals; rising high, soaring

پیشنهاد کاربران

مجذوب کردن
باانگیزه
جویای. . .
الهام بخش
تازه کار، به دنبال شروع یک حرفه یا فعالیت جدید: Aspiring musician
جویای نام ، آرزومند، مشتاق از ته دل
بلندپرواز
آرزومند ، مشتاق از ته دل ♥️
A heartbeat to see and meet you Eagerly looking forward to seeing you on the moon
Meeting you is a heartfelt ambition in your manhood embrace
ضربان قلبم برای دیدن و ملاقات باشما مشتاقانه در انتظار دیدن روی ماه شماست
...
[مشاهده متن کامل]

ملاقات با شما یک آرزوی قلبی وبلند پروازی عشق صمیمانه در آغوش مردانگی شما است

مشتاق از ته دل
I'm looking forword to seeing you again
چشم انتظار دیدار مجدد شما هستم یا مشتاق دیدار مجدد تو هستم
مشتاق از ته دل. خوشحالی پروازی

بپرس