aspirant

/ˈæspərənt//ˈæspərənt/

معنی: داوطلب کار یا مقام، جویا، معین نایب، ارزومند، طالب، حروف حلقی
معانی دیگر: خواهان، مشتاق، آرزومند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who aspires, esp. to a certain position, rank, or the like.
مشابه: candidate, hopeful
صفت ( adjective )
• : تعریف: hoping or aspiring.

جمله های نمونه

1. The would-be statesman is now an aspirant escapologist.
[ترجمه گوگل]سیاستمدار بالقوه اکنون یک گریزشناس مشتاق است
[ترجمه ترگمان]این سیاست مدار باید در حال حاضر an escapologist باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The aspirant towards a more spiritual way of life will be thrown entirely off the scent.
[ترجمه گوگل]مشتاق به سمت یک شیوه زندگی معنوی تر، به طور کامل از عطر دور می شود
[ترجمه ترگمان]جویا رسیدن به یک روش معنوی بهتر از زندگی محو خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is a nave aspirant party leader, though, who pins his faith to gratitude.
[ترجمه گوگل]با این حال، این یک رهبر مشتاق حزب است که ایمان خود را به سپاسگزاری می چسباند
[ترجمه ترگمان]با این حال، این یک رهبر حزب nave aspirant است که ایمان خود را به حق شناسی نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Responsible, aspirant, have a good character, best engage in trade business.
[ترجمه گوگل]مسئولیت پذیر، مشتاق، دارای شخصیت خوبی است، بهترین کار را در تجارت تجاری انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]مسئول، aspirant، دارای یک شخصیت خوب است، بهتر است در تجارت تجاری شرکت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Naturally, the spiritual aspirant must do more than drink his own piddle every day.
[ترجمه گوگل]به طور طبیعی، مشتاق معنوی باید بیش از نوشیدن هر روز پیدل خود را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]طبیعی است که هر روز حروف الفبا را با خوراک گوشت خود می نوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Any aspirant to the presidency here must be seriously rich.
[ترجمه گوگل]هر متقاضی برای ریاست جمهوری در اینجا باید به طور جدی ثروتمند باشد
[ترجمه ترگمان]هر گونه اشاره ای به ریاست جمهوری در اینجا باید به طور جدی ثروتمند باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Two aspirant, Jesuit, two counter - revolutionary group, when they coexist, each other is collude, mutual argue.
[ترجمه گوگل]دو مشتاق، یسوعی، دو گروه ضد انقلابی، وقتی با هم همزیستی می کنند، همدیگر تبانی می کنند، با هم بحث می کنند
[ترجمه ترگمان]دو aspirant، یک یسوعی، دو گروه ضد انقلابی، زمانی که با یکدیگر هم زیستی دارند، هر یک با یکدیگر تبانی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Finally, I sincerely hope every positive and aspirant friend can absorb some nutrition from my blog.
[ترجمه گوگل]در نهایت، من صمیمانه امیدوارم هر دوست مثبت و مشتاق بتواند مقداری مواد مغذی را از وبلاگ من جذب کند
[ترجمه ترگمان]در نهایت، من صادقانه امیدوارم که هر دوست مثبت و aspirant بتواند برخی از مواد غذایی را از وبلاگ من جذب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They appeal to and are priced for, India's aspirant middle class.
[ترجمه گوگل]آنها برای طبقه متوسط ​​مشتاق هند جذاب هستند و برای آنها قیمت گذاری شده است
[ترجمه ترگمان]آن ها درخواست استیناف می دهند و برای طبقه متوسط aspirant هند قیمت گذاری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Leader: members: diligent aspirant group slogan: have a heart, to advance the success!
[ترجمه گوگل]رهبر: اعضا: مشتاق کوشا شعار گروه: قلب داشته باش، برای پیشبرد موفقیت!
[ترجمه ترگمان]رهبر: اعضای سخت کوش: شعار گروه: قلبی داشته باشید، موفقیت را افزایش دهید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The article emphasizes the capital from agriculture to aspirant travel to investigate.
[ترجمه گوگل]این مقاله بر سرمایه از کشاورزی تا سفر مشتاق برای بررسی تاکید دارد
[ترجمه ترگمان]این مقاله بر سرمایه حاصل از کشاورزی تا aspirant برای تحقیق تاکید دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Just so, an aspirant does not suffer if he has discrimination, dispassion, and faith in the guru's words.
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، یک مشتاق اگر تبعیض، بی‌تفاوتی و ایمان به سخنان مرشد داشته باشد، رنج نمی‌برد
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، اگر او تبعیض و ایمان و ایمان به سخنان استاد داشته باشد، aspirant رنج نمی برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The concentration of the true spiritual aspirant is attained though faith, energy, recollectedness absorption and illumination.
[ترجمه گوگل]تمرکز آرزوی معنوی واقعی از طریق ایمان، انرژی، جذب خاطر و اشراق به دست می آید
[ترجمه ترگمان]تراکم معنوی واقعی با وجود ایمان، انرژی، جذب سطحی و روشنایی به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For three days India's most cosmopolitan city and aspirant international financial centre echoed with gunfire.
[ترجمه گوگل]برای سه روز جهانی ترین شهر هند و مرکز مالی بین المللی مشتاق با شلیک گلوله طنین انداز بود
[ترجمه ترگمان]به مدت سه روز، most شهر بین المللی هند و مرکز مالی بین المللی aspirant با شلیک گلوله صحبت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

داوطلب کار یا مقام (اسم)
aspirant

جویا (اسم)
aspirant, seeker

معین نایب (اسم)
aspirant

ارزومند (صفت)
anxious, solicitous, avid, wistful, ambitious, aspirant, desirous, appetent, wishful

طالب (صفت)
wishing, aspirant, appetent, demanding, searching, emulous, wishful

حروف حلقی (صفت)
aspirant

انگلیسی به انگلیسی

• one who aspires, ambitious person, seeker, candidate, competitor
an aspirant is someone who has a strong desire to achieve power or an important position; a formal word.

پیشنهاد کاربران

مدعی
aspirant for the lightweight crown.
مدعی مقام قهرمانی دسته سبک وزن.
فرد بسیار جاه طلب ، آدم بلند پرواز
یک کلمه ی رسمی � formal � هست
منبع :کتاب 1100 کلمه
someone who very much wants to achieve something
کسی که چیزی را خیلی می خواهد، مشتاق، خواستار، خواهان
an aspirant to the throne
“The goal of every spiritual aspirant is to realize their true nature. ”
...
[مشاهده متن کامل]

“The young aspirant to literary fame received a letter from his mother, full of loving instructions for his guidance. ”
“The government can ban any political aspirant or party at will. ”
“Mary was already aware that the chief of the English commissioners, the duke of Norfolk, was secretly an aspirant to the peril of her hand. ”
“Concentration is essential to the earnest aspirant. ”
“He is among the few aspirants with administrative experience. ”
Synonyms;
hopeful
wannabe/ informal /disapproving

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/aspirant
خواستار
داوطلب/کاندیدا کار یا مقام
Iran's Guardian Council, the regime's senior governmental oversight body, wields the power to disqualify political aspirants it sees as ideologically impure
Newsweek. com@
جویای مقام ( کاری یا سیاسی )
کاندیدای مقام بالا
جویای نام

بپرس