asphalt

/ˈæsˌfɒlt//ˈæsfælt/

معنی: اسفالت، قیر خیابان، قیر معدنی، زفت معدنی
معانی دیگر: اسفالت کردن، قیر، اسفالت (مخلوط قیر و شن)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a sticky brown to black bituminous substance, occurring naturally or obtained as a by-product of refining petroleum and coal tar, and used for paving, roofing, and waterproofing.
مشابه: pitch

- Shingles made with asphalt are a popular roofing material.
[ترجمه گوگل] زونا ساخته شده با آسفالت یک مصالح سقفی محبوب است
[ترجمه ترگمان] آسفالت کردن با آسفالت یک مصالح پشت بام معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a mixture of this substance with gravel or sand, used mainly for paving.

- Most of the roads around here are paved with asphalt.
[ترجمه گوگل] بیشتر جاده های اطراف اینجا آسفالت شده است
[ترجمه ترگمان] بیشتر جاده های اطراف اینجا آسفالت شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: made of, containing, or pertaining to asphalt.

- an asphalt road
[ترجمه گوگل] یک جاده آسفالته
[ترجمه ترگمان] جاده آسفالت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: asphalts, asphalting, asphalted
مشتقات: asphaltic (adj.)
• : تعریف: to pave or cover with asphalt.

جمله های نمونه

1. the asphalt heaved and buckled in the heat
اسفالت در گرما باد کرد و قلمبه شد.

2. they are going to asphalt this street
این خیابان را آسفالت خواهند کرد.

3. bitumen is used in making asphalt
قیر در ساختن آسفالت به کار می رود.

4. that neighborhood has become an asphalt jungle!
آن محله تبدیل شده است به یک وحش گاه آسفالت شده !

5. he chalked his name on the asphalt
او اسم خود را با گچ روی آسفالت نوشت.

6. tar serves as a binder in asphalt
در اسفالت،قیرکار همبند را می کند.

7. The street is paved with asphalt.
[ترجمه گوگل]خیابان آسفالت شده است
[ترجمه ترگمان]خیابان آسفالت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Rain produced a black gloss on the asphalt.
[ترجمه گوگل]باران درخشندگی سیاهی روی آسفالت ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]باران برق سیاه روی آسفالت را تولید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They're walking on the asphalt road.
[ترجمه گوگل]آنها در جاده آسفالت راه می روند
[ترجمه ترگمان]آن ها در جاده آسفالت راه می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The asphalt playgrounds have been grassed over or sown with flowers.
[ترجمه گوگل]زمین های بازی آسفالت چمن کاری شده یا گل کاشته شده است
[ترجمه ترگمان]زمین های بازی آسفالت شده و یا زمین های زیر کشت گل را پوشانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mastic asphalt can be laid over any deck but, in general, a general, a concrete base is preferred.
[ترجمه گوگل]آسفالت ماستیک را می توان روی هر عرشه گذاشت اما به طور کلی، پایه عمومی و بتنی ترجیح داده می شود
[ترجمه ترگمان]آسفالت کردن می تواند روی هر عرشه گذاشته شود اما به طور کلی یک پایه بتن ترجیح داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The heat shimmering over the asphalt had no snap to it; time drifted by.
[ترجمه گوگل]حرارتی که بر روی آسفالت می‌تابید هیچ ضربه‌ای به آن نداشت زمان منحرف شد
[ترجمه ترگمان]گرما روی آسفالت خیابان سوسو می زد و زمان می گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I fell hard against the asphalt playground and I felt the pain that had not been visible on film.
[ترجمه گوگل]به سختی روی زمین بازی آسفالت افتادم و دردی را حس کردم که روی فیلم قابل مشاهده نبود
[ترجمه ترگمان]من سخت در مقابل زمین بازی آسفالت به زمین افتادم و دردی را که در فیلم دیده نشده بودم حس کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was filthy with the scrape of asphalt and tire marks.
[ترجمه گوگل]با خراش آسفالت و رد لاستیک کثیف بود
[ترجمه ترگمان]با خراش آسفالت و علامت های لاستیک کثیف شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I smelled tarry melted asphalt.
[ترجمه گوگل]بوی آسفالت ذوب شده قیری به مشامم رسید
[ترجمه ترگمان]بوی tarry از آسفالت آب شده می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اسفالت (اسم)
asphalt, asphaltum, mineral pitch

قیر خیابان (اسم)
asphalt, asphaltum

قیر معدنی (اسم)
asphalt, asphaltum, mineral pitch, bitumen

زفت معدنی (اسم)
asphalt, asphaltum, maltha

تخصصی

[عمران و معماری] آسفالت - قیر - آسفالت کردن
[مهندسی گاز] قیر
[نفت] قیر طبیعی

انگلیسی به انگلیسی

• black tar-like substance used for paving and roofing
cover with asphalt, pave with asphalt
asphalt is a black substance used to make the surfaces of things such as roads and playgrounds.

پیشنهاد کاربران

اسم : آسفالت
صفت : آسفالته
فعل : آسفالت کردن
It also can be used as a verb: they are going to asphalt this road
noun
[noncount] : a black substance that is used for making roads
اَس فالت
آسفالت

بپرس