aspersion

/əˈspɜːrʒən//əˈspɜːʃn̩/

معنی: توهین، افتراء، اب پاشی و اب افشانی
معانی دیگر: (بیشتر به صورت جمع) افترا، تهمت، بدگویی، هتک آبرو، (نادر) آب مقدس افشاندن (مثلا هنگام غسل تعمید)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an insulting or malicious remark about someone; derogation; slander.
مترادف: defamation, denigration, derogation, disparagement, insult, slur, vilification
مشابه: abuse, affront, calumny, censure, criticism, denunciation, innuendo, insinuation, invective, mudslinging, reproach, scandal, slander

- He cast aspersions on her intelligence.
[ترجمه گوگل] او بر هوش او تحقیر کرد
[ترجمه ترگمان] اون به هوش اون هتک حرمت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act of sprinkling water, as holy water in baptism.

جمله های نمونه

1. I don't permit to cast aspersions on my friend.
[ترجمه گوگل]من اجازه هجوم به دوستم را ندارم
[ترجمه ترگمان]من اجازه ندارم که به دوستم توهین کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. No one is casting aspersions on you or your men, Major.
[ترجمه گوگل]هیچ کس به شما یا افرادتان اهانت نمی کند، سرگرد
[ترجمه ترگمان] هیچ کس به تو یا مردای تو توهین نمیکنه، سرگرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. How dare you cast aspersions on my wife's character!
[ترجمه گوگل]چطور جرات کردی شخصیت همسرم را بدگویی کنی!
[ترجمه ترگمان]چطور جرات می کنی با شخصیت زن من هتک حرمت کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I strongly resent such unwarranted aspersions.
[ترجمه گوگل]من به شدت از این گونه اظهارات بی دلیل ناراحتم
[ترجمه ترگمان]من شدیدا از این هتک حرمت عصبانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I wouldn't want to cast aspersions on your honesty.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم صداقت شما را تحقیر کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم با صداقت شما هتک حرمت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Why did he cast aspersions upon us?
[ترجمه گوگل]چرا او بر ما کینه افکند؟
[ترجمه ترگمان]چرا اون به ما توهین کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His opponents cast aspersions on his patriotism.
[ترجمه گوگل]مخالفان او میهن پرستی او را مورد انتقاد قرار می دهند
[ترجمه ترگمان]مخالفان او به خاطر میهن پرستی خود aspersions می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I don't permit you to cast aspersions on my friend.
[ترجمه گوگل]من به شما اجازه نمی‌دهم دوستم را تحقیر کنید
[ترجمه ترگمان]به تو اجازه نمی دهم که از دوست من تجاوز کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Criticism of a verdict which casts aspersions on the integrity of jurors may, of course, attract libel actions on that score.
[ترجمه گوگل]البته انتقاد از حکمی که صداقت هیئت منصفه را زیر سوال می برد، ممکن است موجب افترا در این زمینه شود
[ترجمه ترگمان]انتقاد از رای هیات منصفه که بر انسجام هیات منصفه تاثیر می گذارد، البته ممکن است اعمال تهمت و افترا را در این مورد به خود جلب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Another implication of the artisanal loaf is the aspersion it casts upon systematic production baking.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از مفاهیم نان دستی، ضربه ای است که بر پخت سیستماتیک تولید ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از implication قرص نانی این است که به تولید سیستماتیک پخت کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We hope the reader is aspersion of this plant new young plant, fertilization sincerely, let it spend again and again of numerous Xie Mao, fructification.
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم که خواننده است aspersion از این گیاه جدید گیاه جوان، لقاح صمیمانه، اجازه دهید آن را صرف دوباره و دوباره از زی مائو متعدد، میوه دهی
[ترجمه ترگمان]ما امیدواریم که خواننده به این گیاه جوان جدید، بارور سازی و بارور سازی بپردازد، اجازه دهد دوباره و دوباره از Xie numerous، fructification، خرج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Jupiter, to wipe off this aspersion, declared another lottery, for mortals singly and exclusively of the gods.
[ترجمه گوگل]مشتری، برای از بین بردن این بدبختی، قرعه‌کشی دیگری را برای انسان‌های فانی منفرد و منحصراً از خدایان اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]مشتری، برای پاک کردن این تهمت، بخت آزمایی دیگری اعلام کرد، برای انسان های فانی به تنهایی و منحصرا از خدایان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We cast no aspersion on the man or his program. Mr. Obama, in his short career, has not strongly associated himself with any policy idea.
[ترجمه گوگل]ما هیچ توهینی به این مرد یا برنامه اش نمی کنیم آقای اوباما، در دوران کوتاه کاری خود، خود را قویاً با هیچ ایده سیاسی مرتبط نکرده است
[ترجمه ترگمان]به این مرد و یا به برنامه او توهین نکردیم آقای اوباما، در دوران کوتاه خود، به شدت خود را با هیچ ایده سیاسی مرتبط نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توهین (اسم)
abuse, contumely, insult, offense, libel, disparagement, flout, vituperation, insolence, aspersion

افتراء (اسم)
aspersion

اب پاشی و اب افشانی (اسم)
aspersion

انگلیسی به انگلیسی

• slander, false rumor

پیشنهاد کاربران

لانگمن دیکشنری : اهانت ، توهین
Definition : unkind or harmful remark
تهمت
افترا

بپرس