اسم ( noun )
• (1) تعریف: an element or part.
• مترادف: element, part
• مشابه: angle, attribute, characteristic, facet, factor, feature, phase, regard
• مترادف: element, part
• مشابه: angle, attribute, characteristic, facet, factor, feature, phase, regard
- Several aspects of the speech deserve analysis.
[ترجمه Missy] این سخنرانی از جنبه های مختلف قابل تقدیر است😎|
[ترجمه Saeed.ahmadi] جنبه های مختلف این سخنرانی باید مورد تحلیل قرار گیرد.|
[ترجمه گوگل] چندین جنبه از سخنرانی شایسته تحلیل است[ترجمه ترگمان] چندین جنبه از این سخنرانی سزاوار تجزیه و تحلیل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Its controversiality is the aspect of the case that roused so much public interest.
[ترجمه اسحاقی] بحث انگیزی این مورد همان جنبه از آن است که این همه علاقه عموم را بر انگیخته است.|
[ترجمه گوگل] جنجال برانگیز بودن آن جنبه ای از پرونده است که توجه عمومی را برانگیخت[ترجمه ترگمان] controversiality آن جنبه موردی است که علاقه مردم را برانگیخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the appearance of something as seen from a particular perspective.
• مترادف: appearance
• مشابه: complexion, front, outside, side, view
• مترادف: appearance
• مشابه: complexion, front, outside, side, view
- Here is a photograph of the front aspect of the church.
[ترجمه Saeed.ahmadi] اینجا یک عکس از نمای جلوی کلیسا است|
[ترجمه گوگل] در اینجا عکسی از قسمت جلویی کلیسا است[ترجمه ترگمان] این عکسی از نمای جلوی کلیسا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the point of view from which something is seen or considered, or the manner in which something is considered.
• مترادف: angle, side
• مشابه: appearance, interpretation, light, perspective, regard, slant, standpoint, viewpoint, way
• مترادف: angle, side
• مشابه: appearance, interpretation, light, perspective, regard, slant, standpoint, viewpoint, way
- We are looking at the issue from completely different aspects.
[ترجمه گوگل] ما از جنبه های کاملا متفاوت به موضوع نگاه می کنیم
[ترجمه ترگمان] ما به این مساله از جنبه های کاملا متفاوتی نگاه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما به این مساله از جنبه های کاملا متفاوتی نگاه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: facial expression.
• مترادف: countenance, demeanor, expression
• مشابه: air, cast, face, look, mien, visage
• مترادف: countenance, demeanor, expression
• مشابه: air, cast, face, look, mien, visage
- Her angry aspect told us we'd better not say anything more.
[ترجمه گوگل] جنبه عصبانی او به ما می گفت که بهتر است دیگر چیزی نگوییم
[ترجمه ترگمان] چهره خشمگین او به ما گفت که بهتر است دیگر چیزی نگویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چهره خشمگین او به ما گفت که بهتر است دیگر چیزی نگویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: in grammar, a category of verb inflections, such as past perfect and past progressive, that indicate whether an action or state is ended or continues, is singular or repeated, and the like.
• مشابه: tense
• مشابه: tense
- "Walked" and "was walking" are both past tense forms of the verb "walk," but they differ with respect to aspect.
[ترجمه اسحاقی] "قدم زد " و "داشت قدم میزد"هر دو اشکال زمان گذشته فعل قدم زدن هستند اما از لحاظ صیغه فعل تفاوت دارند|
[ترجمه گوگل] "راه می رفت" و "راه می رفت" هر دو فرم های زمان گذشته فعل "راه رفتن" هستند، اما از نظر جنبه متفاوت هستند[ترجمه ترگمان] \"راه رفتن\" و \"راه رفتن\" هر دو از دو شکل پر تنش فعل است، اما آن ها با توجه به جنبه متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید