ask to tag along

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
• درخواست همراهی کردن
• پرسیدن برای پیوستن به کسی
• در محاوره: می تونم باهات بیام؟ یا اجازه هست همراه بشم؟
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( محاوره ای – اصلی ) :** پرسیدن از کسی که آیا می توانی همراه او در یک فعالیت یا سفر باشی.
...
[مشاهده متن کامل]

- مثال: *She asked to tag along on their trip. *
او خواست **همراه سفرشان شود**.
2. ** ( اجتماعی – کاربردی ) :** نشان دهنده ی علاقه به مشارکت یا همراهی، حتی اگر دعوت رسمی وجود نداشته باشد.
- مثال: *He asked to tag along to the concert. *
او پرسید که آیا می تواند **به کنسرت همراه شود**.
- - -
🔸 مترادف ها:
join in – come along – accompany – go with – hitch along
- - -
🔸 مثال ها:
• *Can I ask to tag along with you to the store?*
می تونم **با تو به فروشگاه بیام؟**
• *He asked to tag along on their hike. *
او خواست **در پیاده روی شان همراه شود**.
• *She asked to tag along even though she wasn’t invited. *
او خواست **همراه شود**، حتی اگر دعوت نشده بود.