asiatic

/ˌeʒiˈætɪk//ˌeɪdʒiˈætɪk/

معنی: اسیایی، اهل اسیا
معانی دیگر: (بیشتر در انگلیس) آسیایی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to Asia or its peoples; Asian.

جمله های نمونه

1. The Mormon settlement pattern resembled that of earlier Asiatic societies in that each community was engaged in basically the same activities.
[ترجمه گوگل]الگوی سکونت مورمون ها شبیه جوامع آسیایی قبلی بود، زیرا هر جامعه اساساً در فعالیت های مشابهی مشغول بود
[ترجمه ترگمان]الگوی اسکان مورمون ها شبیه به جوامع آسیایی پیشین بود که در آن هر جامعه به طور اساسی همان فعالیت های را انجام می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Asiatic cholera, a new enteric disease, provided the spur to action.
[ترجمه گوگل]وبا آسیایی، یک بیماری روده ای جدید، محرک عمل شد
[ترجمه ترگمان]وبا، یک بیماری حصبه جدید، به این بیماری مبتلا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. During its incipient Asiatic stage, the Mormon state was not based on a large-scale hydraulic system.
[ترجمه گوگل]در طول مرحله آسیایی اولیه خود، دولت مورمون بر اساس یک سیستم هیدرولیک در مقیاس بزرگ نبود
[ترجمه ترگمان]در طول مرحله ابتدایی آسیایی، وضعیت مورمون ها براساس یک سیستم هیدرولیکی در مقیاس بزرگ نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The emergence of a more fully developed Asiatic society among the Mormons had to await their exodus to the Intermountain West.
[ترجمه گوگل]ظهور یک جامعه آسیایی کاملاً توسعه یافته در میان مورمون ها باید منتظر خروج آنها به غرب بین کوهستانی بود
[ترجمه ترگمان]ظهور جامعه آسیایی که به طور کامل توسعه یافته بود، باید منتظر مهاجرت آن ها به غرب Intermountain باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Longiflorum and Asiatic lilies of the genus Lilium of the family Liliaceae are two important groups of modern lily cultivars.
[ترجمه گوگل]لونگی فلوروم و نیلوفرهای آسیایی از جنس لیلیوم از خانواده Liliaceae دو گروه مهم از ارقام سوسن مدرن هستند
[ترجمه ترگمان]Longiflorum و سوسن آسیایی جنس genus از خانواده Liliaceae هستند که دو گروه مهم از نوع lily هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Asiatic mustard used as a potherb.
[ترجمه گوگل]خردل آسیایی به عنوان گیاه گیاهی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]خردل آسیایی به عنوان potherb استفاده میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An town of Asia Minor on the Asiatic coast of the Hellespont in modern day Turkey .
[ترجمه گوگل]شهری در آسیای صغیر در سواحل آسیایی هلسپونت در ترکیه امروزی
[ترجمه ترگمان]یک شهر کوچک آسیا در ساحل آسیایی of در عصر مدرن ترکیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Asiatic black bears; in some classifications not a separate genus from Ursus.
[ترجمه گوگل]خرس سیاه آسیایی؛ در برخی طبقه بندی ها یک جنس جدا از Ursus نیست
[ترجمه ترگمان]خرس های سیاه آسیایی؛ در بعضی از طبقه بندی ها یک جنس جدا از Ursus نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Asiatic wild sheep with exceptionally large horns; sometimes considered a variety of the argali Ovis ammon.
[ترجمه گوگل]گوسفند وحشی آسیایی با شاخ های فوق العاده بزرگ گاهی اوقات انواعی از آمون ارگالی اویس در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]گوسفندان وحشی آسیایی با شاخ های بسیار بزرگ، گاه انواعی از the های Ovis argali را در نظر گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Asiatic vine with three - lobed leaves and purple berries.
[ترجمه گوگل]تاک آسیایی با برگ های سه لوب و توت های بنفش
[ترجمه ترگمان]تاک آسیایی با برگ های سه - و دانه های ارغوانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The biological characteristic and living conditions of Asiatic migratory locust around Bosteng lake are analyzed and the related climatic conditions are studied.
[ترجمه گوگل]خصوصیات بیولوژیکی و شرایط زندگی ملخ مهاجر آسیایی در اطراف دریاچه بوستنگ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و شرایط اقلیمی مربوطه مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]مشخصه زیستی و شرایط زندگی ملخ ها در منطقه Asiatic در اطراف دریاچه Bosteng مورد بررسی قرار گرفته است و شرایط آب و هوایی مربوطه مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Asiatic banana plant cultivated especially as a foliage plant in Japan.
[ترجمه گوگل]گیاه موز آسیایی به ویژه به عنوان یک گیاه شاخ و برگ در ژاپن کشت می شود
[ترجمه ترگمان]گیاه موز آسیایی به ویژه گیاه شاخ و برگ در ژاپن کشت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An ancient town of Asia Minor on the Asiatic coast of the Hellespont in modern-day Turkey. It was the scene of the legendary tale of Hero and Leander.
[ترجمه گوگل]شهر باستانی آسیای صغیر در ساحل آسیایی هلسپونت در ترکیه امروزی این صحنه داستان افسانه ای قهرمان و لیاندر بود
[ترجمه ترگمان]شهر باستانی آسیای صغیر در ساحل آسیایی of در ترکیه امروزی این صحنه داستان افسانه ای of و لیندر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Asiatic cholera broke out in London.
[ترجمه گوگل]وبا آسیایی در لندن شیوع یافت
[ترجمه ترگمان]وبا Asiatic در لندن شیوع پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اسیایی (صفت)
asian, oriental, asiatic

اهل اسیا (صفت)
asiatic

انگلیسی به انگلیسی

• of asia

پیشنهاد کاربران

۱. {مربوط به} آسیا ۲. اهل آسیا. آسیایی
مثال:
The Asiatic Cheetahs or the Iranian Cheetahs mostly live in Iran.
یوزپلنگهای آسیایی یا یوزپلنگ ایرانی بیشتر در ایران زندگی می کنند.

بپرس